سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مخلصان در زمان غیبت

بسم ربّ الشهداء

به مناسبت 24 رجب روز فتح خیبر توسط مولانا امیرمؤمنان علیه السلام

امیرمؤمنان علیه السلام :

فقط مخلصان زمان غیبت پابرجا می مانند!/

دکتر احمدی نژاد مصداق بشارت مولانا امیرمؤمنان !

در روایتی گویا که حضرت عبدالعظیم حسنی (رضوان الله علیه ) از امام جواد علیه السلام نقل کرده و سلسله ی روات آن امامان معصوم علیهم السلام می باشند ، یعسوب الدّین و مولی الموحدین ، امیرمؤمنان علیه السلام از طولانی بودن مدّت غیبت فرزندش مهدی علیه السلام خبر می دهد و مژده ای شگفت و دور از انتظار به منتظران امام عصر (علیه السلام) می دهند و می فرماید:

« ألا فمن ثبت منهم علی دینه و لم یقس قلبه لطول أمد غیبة إمامه فهو معی فی درجتی یوم القیامة . »

 ( شیخ صدوق رحمت الله علیه / کمال الدیّن و تمام النعمة ج1 ص563)

مژده ! پس هر کس از شیعیان در زمان غیبت بر دینش پابرجا باشد و دلش به سبب طولانی شدن غیبت امامش سخت نشود حتماً در روز قیامت با من و در درجه من خواهد بود .

شگفتی این مژده امیرمؤمنان علیه السلام ، هم درجه گی راست قامتان زمان غیبت با آن میزان اعمال و آن ملاک ایمان در روز قیامت است که حتّی تصورش هم در مخیّله ی ما نمی گنجد.

چگونه در زمان غیبت بر دین پابرجا بمانیم ؟!

در کلامی دیگر مولانا علی بن ابی طالب علیهما السلام خطاب به أباعبدالله الحسین علیه السلام پس از اینکه مژده ی قائم بودن نهمین فرزند سیدالشهداء را می دهند ، زمان ظهور قائم علیه السلام را پس از غیبت مهدی و حیرت مردم معین می کنند (بعد غیبة و حیرة ) و تلویحا از دشواری پایبندی به دین در آن دوران می گویند و می فرمایند :  

« فلا یثبت فیها علی دینه إلّا المخلصون ، المباشرون لروح الیقین ، الّذین أخذالله عزّوجلّ میثاقهم بولایتنا و کتب فی قلوبهم الإیمان و أیّدهم بروحٍ منه . »

 (قبل ص 565)

پس هیچ کس در دوران غیبت مهدی بر دینش پابرجا نیست مگر مخلصان ( کسانیکه که کار ها را فقط و فقط برای خدا می کنند.)

همان هایی که با « روح الیقین » همراهند !

همان هایی که خدای عزیز و جلیل عهد ولایت ازشان گرفته است !

و در قلوبشان ایمان را تثبیت کرده است !

و آنان را با «روحی از خود» مؤید کرده است !

در روایات زیادی مهمترین و اصلی ترین ویژگی منتظران و یاران امام زمان علیه السلام اخلاص بر شمرده شده است .

همان اخلاصی که اهل اخلاص را در تلاطم حوادث و ناملایمات آخر زمان که دینداری بنابر روایت مانند آتش در دست گرفتن است را آرام و متین و با سکینه و وقار می گرداند .

همان اخلاصی که مخلصان را با « روح الیقین » همراه می کند و « روح منه » مؤید منتظر مخلص می شود.

دکتر احمدی نزاد در پابوسی ضریح مطهر امیرمؤمنان علیه السلام

هر چه بیشتر در این روایت بنگریم در این زمان یکی از مهمترین مصادیق آنرا « دکتر احمدی نژاد » و یاران مخلصش می بینیم .

رهبری عزیز انقلاب اسلامی با پیش بینی موج تخریب مسحوران قدرت و ثروت بر علیه دولت خدمتگزار در آخرین ماههای آن دولت به یادماندنی خصوصیات مهمی اژ هشت سال خدمت دکتر احمدی نزاد و یاران مخلصش را برشمردند که امتیاز آن نسبت به دیگر دولت ها را مشخص می کرد و در آخرین دیدار رسمی دولت دهم با ایشان با تذکر آن امتیازات نکته ی مهمی را آخر کلامشان گوشزد کردند :

« آنچه که براى خدا کردید، خداى متعال آنها را در نامهى عمل شما ثبت کرده و کرامالکاتبین آنها را نگه داشتهاند و بلاشک به درد شما خواهد خورد. آنچه را که شما عمل کردید، چه حالا بنده و امثال بنده ببینیم، بدانیم و تشکر کنیم، چه نبینیم، ندانیم و تشکر نکنیم، «انّ الله شاکر علیم»؛(1) خدا، هم میداند - علیم است - هم سپاسگزار است . »

 ( 92/ 4 /23 – آخرین دیدار دولت دهم با رهبری )

همینطور است ! همراهی دکتر احمدی نژاد با روح الیقین را در روزهایی که اوج فشارها بر این مرد بود را می توان دید وقتی که می گوید :

« کار برای خدا شکست ندارد و حتّی اگر همه شیاطین امکانات خود را برای ضربه زدن بسیج کنند !» ( 17 مهر 1391 )

همراهی ایشان با این « روح الیقین » را پس از اتمام مأموریت مقدس ریاست جمهوری نیز می توان دید به صورتی که سفارش اخلاص به همه دلواپسان تدوام انقلاب تا رسیدن به حکومت جهانی امام عصر علیه السلام توصیه مشترک ایشان بوده است .

کسانیکه در این روزها با این بزرگوار ملاقات داشته اند تأیید می کنند که با وجود تداوم کینه توزی ها ولی در کلام و چهره ی ایشان بویی از ناامیدی و حتّی گلایه استشمام نمی کنیم و دعوت دوستان به اخلاص گویای دغدغه ی وی برای رسیدن دیگر عدالتخواهان به این روح الیقین می باشد ، و برق چشمان ایشان گویای نوید نزدیکی وعده ی خدایی است که مژده ی امیرمؤمنان به منتظران مخلص می باشد که تأیید مخلصان با « روح منه » پس از هجمه ی شیطان صفتان و عهد شکنان وعده ای است شدنی و خنّاسان با تدبیر خود زمینه ی رسوایی خویش را فراهم می کنند .

 و نریه قریبا إن شاءالله

مسعود شفیعی کیا

93/2/31

رجب 1435


سران فتنه و ارتباطشان با مردم

 

بسم الله الرحمن الرحیم

این سؤالی است که بارها وبارها در ماههای اخیر خصوصا بعداز انتخابات دوردهم ریاست جمهوری در اذهان بسیاری از مردم عزیزمان پیش آمده و با توجه به شناختی که ازآنها در سالهای بعدازپیروزی انقلاب کبیراسلامی ایران در سال پنجاه و هفت به دست آمده جای هیچ گونه تردیدی برای انها درشناخت سره از ناسره باقی نمی ماند ولی من باب تذکر که نافع مؤمنین است و روشن شدن افق پیش رو چند جمله ای عرض می نمایم.

اگر کمی عمیق تر به ماجرا نگاه کنیم و اعترافات بازداشت شدگان فتنه انتخابات ریاست جمهوری سال 88 را مانند قطعات پازل در کنار هم قرار دهیم خواهیم فهمید این جریان خیلی پیچیده تر از آن است که به همین راحتی بتوان براندازی توسط آنان را نتیجه گیری کرد.

واقعیت آن است که این انقلاب همانند سایر حرکتهای مردمی در طول تاریخ و در سراسر دنیا طی چند مرحله خالص تر گردیده است یعنی مردمی که پای انقلاب آمدند باقیمانده ها را بیشتربه اهداف رهبر کبیر انقلاب که اهداف امت امام هم بوده نزدیکتر دیده اند و وفاداری خود را به این انقلاب بیش از پیش ثابت کرده ادند.

البته این به انگیزه افرادی که با انقلاب همراه شده اند هم برمیگردد که تا کجا خواهند توانست پابپای امام و امت خودرا نگه دارندو باصطلاح امروزیها از چشم مردم نیفتند.

این دقیقا شاه بیت اتصال کسانی است که قصد داشته اند با همین ترفند از پشتیبانی مردمی برخوردارشوند و کسانی که از ابتدای انقلاب از بطن مردم توانستند خواستهای مردم رابشناسند نیزموفق شدند آراء مردم را ازآن خود کنند ولی تا آنجا این آراء از آنشان بوده که در همان مسیر که شعارش را داده بودند باقی مانده باشند.

با نگاهی به انتخاباتهای برگزار شده در کشور عزیزمان خواهیم یافت که ملت ایران با امام راحل وامام حاضر خود پیوند ناگسستنی دارد و هر کس به این شجره طیبه وفادار باشد در بین مردم نیز از جایگاه برخوردار خواهد بود و هر کس فاصله بگیرد بالتبع جایگاهی ندارد.

نحوه انتخاب اولین رییس جمهورجمهوری اسلامی را بازنگری کنیم می بینیم او آنطور وارد صحنه انتخابات شد که گویی به اذن ولی فقیه یعنی امام خمینی سلام الله علیه، خود را در معرض انتخاب قرار داده است و البته نقش رسانه ملی که آنروز در اختیار ملی گراها بود در موجه نشان دادن وی تأثیر بسزایی داشت. دکتر سید ابوالحسن بنی صدر نخستین رییس جمهوراسلامی ایران شد ولی خیلی دوام نیاورد و به علت پشت کردن به آرمانهای امام خمینی و بی توجهی به خواست مردم متدین که همان اقتدار در برابر بیگانگان بود،به سرعت پله های نزول آراء را پشت سر گذاشت تاجائیکه هنگام فرار، اندک همفکرانش که مملکت را از آن خود می دیدند نیز کاری ازپیش نبرده و با ترور آشکار در خیابانها وکوچه ها به خیال خود ملت را تنبیه کردند.

درست بعداز خلع بنی صدر و فرار مفتضحانه اش رییس جمهور مکتبی ومردمی یعنی شهید محمد علی رجایی توانست با همان روحیه مردمی آراء ملت را از آن خودکند والگویی در جمهوری اسلامی برای رؤسای جمهورآینده باشد.

ولی کمتراز یکماه از انتصابش بر ریاست جمهوری نگذشته بود که دستان پلیدی که هنوز ناشناخته اند و حضور فردی مثل رجائی برایشان خطرداشت دست به کار شدند بابرداشتن او از سر راه خود، جاودانه اش کردند.

پس علت اقبال و ادبارمردم تاحدودی روشن شد . اما هنوز کسانی بودند که برای حفظ منافعشان خودرا همراه با جریان انقلاب اسلامی نشان می دادند و در فتنه ها ماهیت خود را نشان دادند واز نیروهای ریزشی انقلاب شدند.

با نگاهی به فتنه هایی که هرکدام برای از پای در آوردن یک نظام کافی بوده، در می یابیم که چه کسانی در کجاها پایشان لغزید واز قطار انقلاب اسلامی پیاده شدند.

هرچند جمع کثیری از کسانی که نتوانستند همراه با ملت ایران بمانند بعد از ارتحال آن قائد عظیم الشأن حضرت امام خمینی سلام الله علیه از مسیر خارج شدند لیکن در اواخر عمر بابرکت آنحضرت نیز خطر آنها برملا شد و بخشی از ریزشها در همان ایام صورت گرفت.

به عنوان نمونه می توان به این موارد اشاره کرد:

کودتای نوژه و در پی آن غائله تبریز، توطئه ملی-مذهبی ها که با فتح لانه جاسوسی برملا شد، اعتراضات به حکم قصاص توسط نهضت آزادی ، استعفای بازرگان از نخست وزیری ، توطئه های منافقین(مجاهدین)خلق اعم از جاسوسی در زمان جنگ وبعد ازآن و ترورمسؤلان ومردم ، ماجرای مک فارلین دراثنای جنگ تحمیلی ، ماجرای مهدی هاشمی وباند خطرناک اوکه منجر به اعدام وی و برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری گردید.

در هر مرحله از مراحل ابتلا و امتحان عده ای که خودرا به غلط نه تنها همراه انقلاب بلکه از لیدرهای انقلاب می دانستند غربال شدند واین جریان ، زلال تر وخالص تر به سمت و سوی تحقق حکومت عدالت محور جهانی حجةابن الحسن سلام الله علیه حرکت کرده ومی کند.

واین ابتلائات در زمان زعامت قائد عظیم الشأن امام خامنه ای کبیر ارواحنافداه شدید تر و عظیم تر اتفاق افتاد. که از جمله آنها می توان  بحرانهای اقتصادی در زمان هشت ساله دولت آقای رفسنجانی و شکل گرفتن غولهای اقتصادی - که منجر به شکاف طبقاتی و رفاه زدگی برخی در جامعه گردید و جریان ایجاد عدالت اجتماعی ِانقلاب اسلامی را که همواره مورد تأکید رهبری کبیر ومقتدر بوده است را به انحراف می کشانید و تهدید هویتی برای انقلاب اسلامی به شمار می رفت - ، غائله قتلهای زنجیره ای، غائل? روزنامه های زنجیره ای که پایگاه دشمن بودند، غائل? قانون مطبوعات ، غائل? کوی دانشگاه سال 78، تهاجم وشبیخون و ناتوی فرهنگی یا همان جنگ نرم، غائل? مجلس ششم وتعارف جام زهر، ایجاد بحران خروج از حاکمیت ، ماجرای ان پی تی و سرانجام فتنه بعدازانتخابات ریاست جمهوری سال 88 را برشمرد.؛ که البته به لطف و فضل و رحمت الهی وتدابیر شجاعانه و حکیمان? رهبری معظم انقلاب اسلامی کشتی انقلاب در مسیر خود همچنان به حرکت خود با قوت واقتدار ادامه می دهد.

در این بین عده ای که در ک صحیحی از خواست مردم نداشته وندارند با متهم کردن خادمان مردم به انواع و اقسام بهتانها من جمله دروغگویی و وتوسل به هرگونه حربه ای همچون انتخاب نمادهایی که برای این ملت مقدس بوده و هست، از سابق? همراهی خود با کشتی انقلاب سوء استفاده کردند و درصدد شکار فرصتها و ضربه زدن به هویت نظامی که قانون اساسی اش به آنها اجازه داده است خودرا در معرض آراء عموم ملت ایران قرار دهند ، برآمدند.

خب آنها هم واردعرصه شدند و کار به دست ملت هوشیار وبا بصیرت مسلمان ایران تمام شد وحماسه ای بی نظیر در تاریخ دمکراسی و مردم سالاری جهان به جای ماند.

ولی برخورد آن عده فریبکارمدعی ِحقوق ملت چه بود ؟  به رأی مردم تمکین کردند  و نتیجه را پذیرفتند؟ خیر ! آنها با اتهام به خیل عظیمی از برگزار کنندگان و مجریان انتخابات که از قشر فرهیخته وفرهنگی جامعه بودند مسیر خودرا از ملت جدا کردندو با تخریب امول عمومی دست به آشوبهای سازماندهی شده زدند وآن سیاهی لشکری که در انتخابات فراهم کرده بودند از فردای انتخابات به خیابانها آوردند و برای به دست آوردن منصب ریاست جمهوری از هر جنایتی دریغ نکردند.

به فرموده رهبرعزیزترازجانمان امام سیدعلی خامنه ای ارواحنافداه «زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمى بود که انجام گرفت. این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکتِ به این عظمت، یک نصاب‌شکنى، یک رکودشکنى در دنیا در مردمسالارى، در دمکراسى‌اى که اینقدر ادعایش را میکنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فرداى انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است! این کار کوچکى است؟! این جرم کمى است؟! دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد. یک عده هم هستند در داخل کشور، از اول با نظام جمهورى اسلامى موافق نبودند - مال امروز و دیروز نیست، سى سال است که موافق نیستند - از این فرصت استفاده کردند، دیدند عناصرى وابسته‌ى به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند این جور میداندارى میکنند، اینها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل میدان؛ »

بعدازاتمام حجتهای امام امت با فتنه گران آنها نه تنها به خود نیامدند ، بلکه دست به صدور بیانیه های بی ربط زدند. در این بین مسابق? بیانیه نویسی گذاشته شد وبرای آنکه سران فتنه در صدر اخبار باقی بمانند به بهانه های مختلف درمیان طرفدارانشان حاضر می شدند وبه تحریک طرف مقابل پرداختند تا از این آب گل آلود ماهی گیرشان بیاید.

هرچند که مشاوران موسوی دور از چشم طرفدارانش با در دست داشتن نتایج نزدیک به واقعیت نظرسنجیها می دانستند رأی ندارد، ولی باتمام این اوصاف قبل از پایان وقت رأی گیری (نه اتمام شمارش آراء) خودرا برنده قطعی انتخابات اعلام کردند وبا این کار پروژه آشوب را که قبل از آغاز رأی گیری تصمیم به آن گرفته بودند ، برای ابطال انتخابات وتحت عنوان کمیت? غیرقانونی صیانت از آراء جهت ابطال انتخابات ادامه دادند.

نتیج? این قانون شکنیها چیزی جز هدر رفتن اموال بیت المال ، ریخته شدن خون بیگناهان و آبروریزی ازنظامی که این همه شهید در راه تحقق و تداوم و حفظ آن جانفشانی کرده اند و صد البته رو شدن دست کسانی که به نوعی خود را همراه و همگام انقلاب و طالب حق مردم می دانستند ، نبود.

همانطورکه استاد ارجمند جناب حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ علیرضا پناهیان طبق روایتی می فرمودند فتنه های آخرالزمان به تقویت جبهه حق می انجامد و پیروزی حق مداران را به دنبال دارد؛ همینطور شد و این فتنه و جریان باطل باعث شد اهل باطل و جاه طلبان غربگرا نزد ملت ایران رسواتر از گذشته شوند و از چشم مردم بیفتند.

برهمگان معلوم شد طبل توخالی عمل به قانون که می نواختند چه  هدفی را دنبال می کند و منظورشان چیست. مشخص شد چه کسانی به انقلاب طبق سابقه انقلابی که به ان می نازیدند وفادارند.

با تمام افساد و آشوبی که به راه انداختند و هتک حرمتهایی که صورت گرفت همچنان «ملت شریف ایران» به عنوان مخاطب آنان در بالای بینیه هایشان خودنمایی می کند ؛ ولی آیا این فریبکاریها می تواند ملت ایران را بفریبد؟

هرگز چنین نیست و ملت ایران در پاسخ به چنین رفتارهایی پاسخ قاطع ودندان شکنی به سران فتنه (هاشمی ،خاتمی ، کروبی ، موسوی ،...) دادند و در راهپیمایی نهم دیماه 88 و 22بهمن ماه 88 بعداز 8 ماه خون دل خوردن پاسخ آنان را در بیانیه های دشمن شاد کن آنان دادند.

بله! وفاداری به آرمانهای ملت در حفظ استقلال و شرف اسلامی وملی اعم از مکتبی بودن وتبعیت از ولایت مطلقه فقیه وامام امت و وفادار بودن تا آخر به ارزشهای انقلاب اسلامی که ملت برای آن از جان و مال خود مایه گذاشته اند از دلایل  پشتوانه مردمی بوده و هست. دقیقا همان چیزهایی که سران فتنه از آن رویگردان شدند.در ایام انتخابات می بینیم که شعارهایشان به خواست مردم نزدیک می شود وبعدازآن به ورط? فراموشی می افتد.

 مگر محمد خاتمی را مردم فراموش کردند که چگونه خود را به بیت امام منتسب می کرد و لی بعد از ریاستش ذره ای به آرمانهای امام پایبند نبود؟ مگر غیر از این بود که مردم به خاطر نسب وی به پدر بزرگوارش یعنی آیت الله سیدروح الله خاتمی و سیادت و روحانیتش به وی اقبال نشان دادند؟ ولی آنچه که عملکرد وی نشان داد هرچه عناصر سکولار ولائیک ولیبرال را سر کار آورد وتفکر سکولار بر جامعه حاکم کرد و روز بروز اقشار دلسوز و از جان گذشته و انقلابی که امید به این نظام بسته اند را مطرود و منزوی کرد که سرانجام به منزوی شدن خودش انجامید.این تفاوت فاحش بین قول و عمل وی تا آنجا پیش رفت که بعدازاتمام دوره ریاست جمهوریش با قاتل جوانان این مرز وبوم یعنی کارتر جنایت پیشه دیدار کرد و تأسف آور آنکه ویزای آمریکای وی را خود بوش کوچک ،این جنایتکار جنگی و دشمن خونی ملت ایران امضاء کرد و مجوزورود به کشور شیطان بزرگ را به وی داد.این سرانجام یکی از سران فتنه شد ؛ که البته به اینجا ختم نشد بلکه دیدارهای مسأله دار وی در خارج از کشور با جورج سوروس صهیونیست و جین شارپ طراحان جنبشهای مخملی دنیا انجامید.بگذریم از حاشیه های دیدارهایش که با زنان و دخترکان نیمه عریان دست می داد و آبروی نه تنها ایرانیان بلکه روحانیون را برد .

نه ! ملت ما با کسی عقد اخوت نبسته است . وتا شهادت با ولایت همراه است.


به ما نگو "ما رایت الا جمیلا"؛زینب!

بنی آدم لیاقت بنی هاشم را نداشت...
از آن روز که خورشید به جای آسمان، در بالای نیزه می‌درخشید، 40 روز گذشته است. حالا دیگر کاروان اسرا به زخم زبان، به تازیانه، به شلاق عادت کرده‌اند. چوب خیزران دیگر بر لب‌های مبارک حضرت سید‌الشهدا (ع) فرود آید یا نه، فرقی ندارد. 40 روز است یتیمان حسین در خرابه‌های شام، منزل گزیده‌اند. جوانان بنی‌هاشم جملگی به شهادت رسیده‌اند. کوچه بنی‌هاشم را حزنی عظیم و غمی بزرگ فراگرفته و جز ناله «ام‌البنین» دیگر صدایی شنیده نمی‌شود. بنی‌آدم دیگر اعضای یک پیکر نیستند؛ بنی‌آدم پیکر بنی‌هاشم را قطعه ـ‌قطعه کرد و آدم(ع) از محمد(ص) شرمنده شد. بنی‌آدم به‌خاطر یک مشت گندم، مردم را به جان حسین انداخت و سم اسب‌ها تا می‌توانستند روی ابدان بریده ـ‌بریده تاختند. «ما رأیت الا جمیلا»، نه! باورمان نمی‌شود «زینب». تو خواستی جواب یزید را بدهی. من خوب می‌دانم که تو ای دخت بنی‌هاشم! از بنی‌آدم جز زشتی چیزی ندیدی. «کتاب‌الله» که زمان پدرت «علی» روی نیزه رفت و نماد عترت، سر «ثار‌الله» بود که باز هم روی نیزه رفت. گلوی بنی‌هاشم، آنقدر که با تیر و نیزه مأنوس بوده با آب انسی نداشته است. بنی‌آدم به جای آب، تیر سه‌شعبه وارد گلوی طفل 6‌ماهه کرد و از آن روز، از آن آشوب عاشورا، اینک 40 روز است که می‌گذرد.ای زینب! تو جز مصیبت چیزی ندیدی. به ما دیگر نگو «ما رایت الا جمیلا». ما از دل تو خبر داریم. ما می‌دانیم معنای فراق را. این داغ را به ما نیز چشانده‌اند. ما مزه زخم زبان را چشیده‌ایم. طعم تلخ نیش و کنایه‌ها را دیده‌ایم. ما نیز به همان جرم تو محکومیم ای مظهر صبر. ما نیز متهمیم به ولایتمداری‌ ای ام‌المصائب. ما نیز در عاشورا صدای هلهله شنیده‌ایم. ما نیز در خیمه عباس، شعله آتش دیده‌ایم. اینجا شمر، بیداد می‌کند. ما اینجا دنبال قرآنی هستیم به خط علی. ما را به همان جرم تو محکوم کرده‌اند. ما چون تو شیعه بودن جرم‌مان است و با هم در سلول تنگ و تاریک تاریخ، هم‌بندیم. غصه قصه‌ ما ای بانوی مهربان، یکی است. عباس‌های ما نیز در «فکه» با لب تشنه به شهادت رسیدند. در هویزه، شنی تانک‌ها به جان تن تنها و غریب برادران ما افتادند و علم‌الهدی و کج‌کلاه را قطعه‌ـ‌قطعه کردند. ای پرستار کودکان حسین! ما با تو همدردیم. از آن آشوب عاشورای‌ 61، هنوز بر تن ما لباس مشکی است. ما اما جز برای حسین تو، اشک نریخته‌ایم. جز برای برادرت عباس شیون نکرده‌ایم. جز برای علی‌اکبرت نگریسته‌ایم. جز برای «بنت‌ الحسین» بر سر و روی خود خاک غم نریخته‌ایم. ما ای زینب صبور! روزهای‌مان، جملگی عاشوراست و شب‌های ما چیزی جز شام غریبان نیست. ای زینب! سر بر در کدام خانه بگذاریم؛ جز تو کسی محرم راز ما و مرهم زخم ما نیست؛ ما از کودکان حسین، تنهاتریم. خانه ما نیز در خرابه غربت است. پرستار ما باش ای پیامبر پیام حسین، در این واپسین شام غریبان. در این آخرین اربعین، بیا و آلام ما را ببین و ببین که ما نیز جز زیبایی چیزهای تلخ دیگری دیده‌ایم، اما چون تو زبان‌مان در برابر یزیدیان، سرخ است و چون برادر تو ای فرزند زهرا و چون فرزندان شهیدت ای دخت علی، عاقبت روزی سرمان را بر باد خواهیم داد. چه زیبا گفت آن سید جوانمرد که «سر با حسین، پیمان باختن بسته است و خون با حسین، پیمان ریختن».


مهمترین وظیفه حفظ احساس مسئولیتِ حضور در صحنه است

تا آخر ایستاده ایم ...

 

حضرت امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از مردم استان مازندران، از جمله مردم آمل و همچنین علما و مسئولان استان، که به مناسبت حماسه ششم بهمن مردم آمل در سال 1360 برگزار شد؛ نکاتی بیان فرمودند که در ذیل می آید.

 

« امروز نیز مهمترین وظیفه آحاد مردم به ویژه جوانان و افراد تأثیرگذار، حضور در صحنه دفاع از انقلاب و نظام اسلامی و اعتماد به مسئولان است، و اصلی ترین وظیفه مسئولان هم تلاش و کار بی وقفه و همه جانبه و تدبیر برای حل مشکلات و سرعت بخشیدن به حرکت رو به جلوی کشوراست. »

«علت اصلی توقف و شکست حرکت این ملتها، آماده نبودن برای مواجهه با خطرات بود و یکی از درس های حوادث تاریخی، آماده شدن برای خطرات پیش رو و شناخت دقیق آنها است.»


«این جریانها ابتدا با سخنان روشنفکرانه به مبانی امام (ره) و جمهوری اسلامی اعتراض کردند و سپس به تدریج میدان مبارزه فکری و سیاسی را به میدان مبارزه مسلحانه و اغتشاش گری تبدیل و برای مردم و مسئولان در زمان جنگ مزاحمت ایجاد کردند.»

« وقتی دشمن وارد میدان شده است، باید متوجه شویم و اگر خطا و اشتباهی هم انجام دادیم، آن را تصحیح کنیم.»


حضرت امام خامنه ای بی اثر بودن توطئه های امریکا در سی سال گذشته را بسیار واضح و آشکار دانستند و تأکید کردند:

« دلیل بی اثر بودن توطئه ها، این است که امروز جمهوری اسلامی ایران دهها برابر قویتر از روزها و سالهای اولیه شده است و به حرکت خود با شتاب و قدرت بیشتر ادامه می دهد.»

 

«دشمنان ملت ایران مدتها طراحی کردند تا بتوانند به بهانه ای در تهران آشوب ایجاد کنند اما نتیجه این طراحی، آیا غیر از بیداری و هوشیاری بیشتر مردم در دفاع از جمهوری اسلامی شد.»

«حوادث اخیر باعث شد تا همه مردم برای حضور بیش از پیش در صحنه دفاع از جمهوری اسلامی، احساس وظیفه کنند.

البته در مقاطعی برخی طراحی های دشمن برای وادار کردن نظام اسلامی به باج دادن بوده است اما امام بزرگوار (ره) هیچگاه باج نداد و همه بدانند ما نیز از طرف ملت ایران و از طرف خود به هیچکس باج نخواهیم داد.»

« ما براساس دستورات اسلام معتقدیم هرگاه حق و باطل در مقابل یکدیگر قرار گیرند، اگر اصحاب حق، صادقانه در مسیر خواسته حق خود ایستادگی کنند، قطعاً باطل شکست خواهد خورد و تجربه سی سال گذشته نیز همین موضوع را اثبات کرده است.
 مهمترین وظیفه آحاد مردم و مسئولان به ویژه جوانان و افرادی که سخن آنان در میان مردم تأثیرگذار است، حفظ احساس مسئولیتِ حضور در صحنه است.
امروز هیچکس نباید بگوید من تکلیف و مسئولیتی ندارم بلکه همه باید در دفاع از نظام جمهوری اسلامی که دفاع از اسلام، حقوق مردم و عزت کشور است، احساس مسئولیت کنند.
مردم همواره این احساس مسئولیت را به اثبات رسانده اند که نمونه واضح آن راهپیمایی نهم دی بود و در 22 بهمن نیز مردم حضور، آمادگی و سرزندگی خود را همچون گذشته نشان خواهند داد.»

« مسئولان قوای سه گانه و همه مسئولان باید کار برای مردم و تدبیر در امور را وظیفه خود بدانند و لحظه ای از آن غفلت نکنند.
نباید حرکت رو به جلوی کشور لحظه ای کُند شود بلکه باید با سرعت بیشتر و همه جانبه تر ادامه یابد.»

حضرت امام خامنه ای همچنین وظیفه آحاد مردم در قبال مسئولین را، اعتماد به آنها و پشتیبانی از مسئولان برشمردند و خاطرنشان کردند:

« یکی از هدفهای دشمن، بی اعتماد کردن مردم به مسئولان است و همه باید در این خصوص هوشیار باشند.

البته پشتیبانی از مسئولان به معنای تذکر ندادن و یا پرهیز از انتقاد بجا و صحیح، نیست اما این تذکر و یا انتقادِ لازم باید همانند تذکر دو همسنگر به یکدیگر باشد و نه بصورت مقابله و رودرویی.

 قرائن فراوان نشان می دهد که دست قدرت الهی پشتیبان این ملت است و خداوند متعال با فضل و عنایت خود، و دعای مستجاب حضرت ولی عصر(عج) این ملت را به هدفهای بلند خواهد رسانید و دشمن را در مقابل این ملت بزرگ ذلیل و خاکسار خواهد کرد.»

 

پیش بینی محور بیانیه های بعدی آقای چیز !

حسین قدیانی

محور بیانیه شونصد و دوم من کی گفتم تقلب شده؟ فقط روز رای‌گیری و در حالی که هنوز شمارش آرا ادامه داشت، با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه و خود را پیروز انتخابات اعلام کردم و اصلا آیا با عقل جور درمی‌آید که من به نظامی تهمت تقلب بزنم که 8 سال نخست‌وزیرش بوده‌ام؟!! جان شما در رژیم شاه هم همچین نمی‌شد!

محور بیانیه شونصد و سوم
من کی گفتم در انتخابات پیروز شدم؟ من فقط روز رای‌گیری و در حالی که هنوز شمارش آرا ادامه داشت از اعضای ستادم شنیدم که از دیگر رقبا جلوترم و این را به خبرنگاران هم گفتم که آنها از این حرف من بد برداشت کردند. من دلم برای این نظام می‌سوزد.

محور بیانیه شونصد و چهارم
اصلا کی گفته من روز انتخابات با خبرنگاران مصاحبه کردم؟ حالا چون چهار تا خبرنگار آمدند پیش ما، این شد گفت‌وگو‌ی خبری؟ در رژیم پهلوی هم چنین جنایت‌هایی رخ نمی‌داد. کروبی هم الان خیلی دارد تند می‌رود.

محور بیانیه شونصد و پنجم
روز انتخابات فقط یک خبرنگار آمد پیشم که تازه آن هم با من کار شخصی داشت و من همانجا هم گفتم که این کروبی دارد تندروی می‌کند و باید نظام جلوی ایشان و اون دو تای دیگر بایستد. من که دارم از روی دلسوزی و علاقه حرفی می‌زنم، آیا این کار در رژیم پهلوی هم صورت می‌گرفت؟

محور بیانیه شونصد و ششم
من همیشه گفته‌ام اصل نظام را قبول دارم، فقط احمدی‌نژاد را قبول ندارم البته دولت وی مشروع است اما خب، ما با ایشان در پاره‌ای موارد اختلافات جزئی داریم که این اختلافات همیشه بوده و کاملا هم طبیعی است.

محور بیانیه شونصد و هفتم
من هم اصل نظام را قبول دارم، هم احمدی‌نژاد را رئیس جمهور قانونی می‌دانم، البته نسبت به دیدگاه‌های رحیم مشایی، یک حرف‌هایی دارم. فقط دولت باید حقوق شهروندی را به رسمیت بشناسد.

محور بیانیه شونصد و هشتم
به نظر من آشوبگران عاشورا باید اعدام شوند و البته ما نباید کاری کنیم که اینها دست به آشوب بزنند و کلا اصل نظام و احمدی‌نژاد را قبول دارم، مشکل من عناصر افراطی‌ای هستند که در هر دو جناح حضور دارند و نمی‌گذارند شرایط از این حالت خارج شود. در ثانی خودم یک فرد انقلابی هستم که همیشه به همه ارادت داشتم و از جمله افراد موثر در پیروزی انقلاب من بودم که حالا هم البته هیچ توقعی ندارم الا برخورد با افراطی‌های هر دو جناح.

محور بیانیه شونصد و نهم
الان چه کسانی دارند وحدت را خدشه‌دار می‌کنند؟ نظام باید با اینها برخورد کند. همین تندروی‌هاست که جلوی پیشرفت کشور را می‌گیرد.

محور بیانیه شونصد و دهم
من تعجب می‌کنم که چرا در جمهوری اسلامی که این همه دشمن دارد و این همه چشم جهانیان متوجه ماست، عده‌ای به خود جرأت می‌دهند که با سوءاستفاده از حوادث اخیر، فقط دنبال جنجال‌آفرینی هستند؟ قوه قضائیه چرا با این عوامل برخورد نمی‌کند؟ چرا نخبگان جامعه سکوت کرده‌اند؟

محور بیانیه شونصد و یازدهم
دستگاه قضا، علما و توده ملت همیشه در صحنه بیدار باشند. من اعلام خطر می‌کنم. الان اگر این تندروها؛ فرقی نمی‌کند؛ از هر 2 جناح بویژه از این جناح اعدام نشوند، این پس‌فردا مشکلات بدتری درست می‌کند. ا

الان ما پیش خدا چه جوابی داریم بدهیم. آیا باید این افراطی‌ها جلوی چشم ما راست‌راست راه بروند؟


مالیخولیا و 3 رئیسجمهور غیرقانونی ایران

1- مالیخولیای رئیس‌جمهور بودن از بیماری‌های جالب و خطرناکی است که برخی از افراد را در نظام‌های دموکراتیک دچار خود می کند. تاریخ کوتاه اما پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی ایران موارد متعددی از این بیماری را ثبت کرده است. تقریباً هر 4 سال یک‌بار، در صف ثبت نام کاندیداتوری ریاست جمهوری در ساختمان وزارت کشور موارد متنوعی از این بیماری قابل مشاهده است. خبرنگاران رسانه‌ها و کارمندان وزارتی بیش از دیگران با افرادی مواجه شده اند که بدون دارا بودن حداقلی از استانداردهای عقلانی، علمی و حتی روحی- روانی با جسارت و جدیتی وصف ناپذیر خویشتن را در معرض کسب صلاحیت جهت حضور در میدان رقابت انتخاباتی قرار می دهند. امسال به همت تلویزیون، مردم نیز توانستند تصاویر عجیبی را از چنین افراد متوهمی ملاحظه کنند و حیران و انگشت به دهان پای گیرنده های خود میخکوب شوند. این حیرانی به دنبال خود تأسفی همگانی را دامن زد و این سئوال که: "لااقل چرا باید هزینه "توهم" چنین افرادی از گنجینه فرهنگی مردم ایران و حیثیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی پرداخت شود؟ آیا موقع آن نرسیده است که با اصلاح قانون انتخابات، نظام و مردم از دردسر توهم و خوش خیالی زیادی برخی زودتر خلاص شوند؟"

2- اما خوشبختانه علی‌رغم همه آسیب‌ها و هزینه‌های پیش گفته، مالیخولیای مشاهده شده در ثبت‌نام از نوع پیشرفته و حاد آن نبوده است و متقاضیان که ذاتاً فاقد شایستگی بودند، بلافاصله پس از رد صلاحیت از سوی دستگاه‌های ذی‌ربط، واقعیت را پذیرفته، به‌سوی زندگی و کسب و کار خویش بازگشتند. به عبارت دیگر، هشداری در حد رد صلاحیت رسمی و قانونی برای بیدار شدن آن‌ها از خواب شیرین و توهم‌آفرین ریاست جمهوری کفایت کرد و الحمدالله کار به تجمعات خیابانی و آشوب‌های آنچنانی نکشید.

3- با این حال، "مالیخولیای ریاست جمهوری" همواره این‌قدر ساده و راحت دفع و درمان نمی‌شود بلکه نوع بدخیم دیگری،‌ می تواند هزینه‌ها، آسیب‌ها و خطرات بسیار بیشتری را به نظام تحمیل کند و درمان آن به این سادگی‌ها میسر نباشد.

"مسعود رجوی" بعد از گذشت حدود 30 سال از اولین انتخابات ریاست جمهوری، تکیه زدن بر این کرسی را همچنان حق غصب شده خود می‌داند و مبارزه خود را جهادی مقدس و مشروع با هدف احقاق حق و اقامه عدل اعلام می‌دارد. رجوی ضمن معرفی کردن امام به عنوان عامل اصلی تضییع حق او و حق ملت ایران مدعی است که اگر به‌واسطه دستور مستبدانه! امام مبنی بر اینکه هرکس به قانون اساسی رأی نداده، نباید کاندیدای ریاست جمهوی باشد، عرصه را خالی نمی‌کرد، هیچ‌گاه ازدستیابی به حق خویش اینچنین مظلومانه باز نمی‌ماند. وی همچنان تصور می‌کند انتخاب میلیونی‌اش از سوی ملت ایران صد در صد قطعی بوده است.

"ابوالحسن بنی‌صدر" نیز در توهمی مشابه رجوی ولی با درجه غلظتی بالاتر به سر می‌برد. هر چه باشد او توانسته بود از صافی ثبت‌نام و تأیید صلاحیت عبور کرده، درصد بالایی از رأی قانونی مردم ایران را به‌دست آورد و رسماً ردای ریاست جمهوری به تن کند. البته او اندکی بعد ثابت کرد که ظرفیت تحمل بار امانت مردم را ندارد و ردای خدمتگذاری ملت ایران برایش بسیار بزرگ است. بنی‌صدر در عین حال که لیاقت و توانایی واقعی یک رئیس‌جمهور را نشان نمی‌داد مدتی بر کرسی آن تکیه زد اما دیری نگذشت که رأی قریب به اتفاق نمایندگان مجلس اول به عدم کفایت سیاسی وی، دستان خیانتکارش را از تسلط بر منابع قدرت ملی قطع کرد و با افتضاحی تمام از کشور گریخت. جالب اینکه آن جلسه سهمگین مجلس و آن فرار زنانه و حتی تمام اتفاقات بسیار بزرگ‌تر پس از فرار تاکنون هنوز نتوانسته وی را از "توهم ریاست جمهوری ایران اسلامی" بیرون بیاورد و او از نظر خود همچنان رئیس‌جمهور قانونی ایران است.

4- به نظرم غلظت توهم میرحسین موسوی حتی از رجوی و بنی‌صدر هم بیشتر است و علی رغم اینکه این 3 نفر در "مالیخولیای رئیس‌جمهور بودن ایران" مشترکند اما ریشه‌های بیماری در موسوی عمیق‌تر و نیرومندتر است. بالاخره رجوی موفق نشد خود را در معرض رأی مردم قرار دهد و از این جهت بهانه‌ای بزرگ دست و پا کرد که اگر در صحنه می‌ماندم چنین می‌شد و چنان. در مقابل بنی‌صدر توانست مجوز ورود به میدان را بگیرد، اتفاقاً پیروز هم خارج شود و این پیروزی قانونی را مستمسک شانتاژ غیرقانونی و فریبنده علیه عزل قانونی مجلس قرار دهد و دچار توهم گردد.

اما موسوی چه؟ او نه مانند رجوی مانعی بر سر حضور در رقابت یافت و نه مثل بنی‌صدر، موفق به پیروزی شد. بنابراین "توهم رئیس‌جمهور بودن" از هرکس هم که پذیرفته باشد -که هرگز پذیرفته نیست- از موسوی قطعاً پذیرفته نخواهد بود. دقیقاً به همین دلیل است که معتقدم جریانی که وی را دچار خیالبافی و مالیخولیا کرده، باید بسیار بیشتر از جریان نفاق دهه 60 مکار و توانمند باشد. به‌طور قطع نفاق برخی اطرافیان موسوی چندین برابر نفاق اطرافیان بنی‌صدر و رجوی است و بدون شک ما با گونه‌های حقیقتاً پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر "ریاکاری مدرن" مواجه هستیم.

5- "مالیخولیایی کردن نیروهای انقلاب" یکی از شگردهای اصلی دشمن جهت نفوذ در صفوف جبهه حق است:‌ اینکه هراز چندگاهی یکی از افراد و اعضای انقلاب ناگهان احساس رسالتی الهی و آسمانی کند و پرچم نجات ملک و ملت را برافرازد و همه را غیر از خود و چند حلقه اطرافش نامشروع و غیرقانونی بداند و هر رفتار و گفتاری از خویشتن را چنان وحی منزل و درست تشخیص دهد و به منطق و خیرخواهی هر کس دیگر بی اعتنایی کند و همه نظامات معقول و مشروع و رسمی کشور و نظام را زیر پا نهد، به توهم اینکه "رئیس‌جمهور" شده است؟! دراین هنگام تمام نشانه‌های بیماری پیش گفته بروز کرده است. مسعود رجوی، ابوالحسن بنی‌صدر و میرحسین موسوی هر 3 نفر، نشانه های کاملی از این بیماری را عیان کرده و خویشتن را رئیس‌جمهور قانونی ایرانی می‌دانند.

6- فرد مالیخولیایی دچار یک توهم عمیق و واقعی است که سخت به‌آن معتقد و مؤمن است. این بیماری اگر به مراحل حاد و پیشرفته برسد، تقریباً لاعلاج خواهد بود. براین اساس، فرد متوهم به ریاست جمهوری اسلامی ایران، هرگز نخواهد پذیرفت که رئیس‌جمهور واقعی نیست، چنانچه رجوی و بنی‌صدر نپذیرفتند و چنانچه 2 هفته تلاش همه‌جانبه و پیگیرانه قاطبه زبدگان و حکماء انقلاب و نظام اسلامی در درمان و به هوش آوردن موسوی و اطرافیانش هرگز توفیقی حاصل نکرد و ره به جایی نبرد. به نظر می‌رسد موسوی هم تا سال‌های سال، از عنوان "ریاست جمهور" دست نخواهد کشید پس بهتر است که بیش از این او را تحریک و ناراحت نکنیم و زودتر وی را به‌عنوان "سومین رئیس‌جمهور غیرقانونی ایران" به رسمیت بشناسیم.

حجت‌الاسلام دکتر علی جعفری - عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام


موسوی و خاتمی به دنبال رسمیت بخشیدن به براندازی نظام

بسم رب الشهداء

 

 

آنچه که در علم تربیت برای رفتار سازی در جامعه مطرح است و به تبع ، قوانین جزا نیز برای صیانت از آن تدبیر شده است ؛ جلوگیری از تشویق مجرم می باشد که به شدت در هر واحد اجتماعی از خانواده گرفته تا اجتماع و کشور از آن همه را بر حذر داشته اند. چرا که اگر قرار باشد  هر شخصی بنابر عمل مجرمانه خویش با تداوم بر رویکرد خویش طلبکارانه بر جرم خود اصرار کند اگر ببیند که به لجاجت های مزمنش ترتیب اثر می دهند و جمعی ولو اندک خواهان رسمیت بخشیدن به عمل مجرمانه وی هستند علاوه بر اینکه عمل میانجیگرایانه این افراد را به منزله تشویق تلقی می کند بلکه رویه غلطی را در جامعه پایه می گذارد که دیگرانی که مرتکب عمل مجرمانه می شوند نیز بر آن کردار ناشایست برای رسمیت بخشیدن به آن پافشاری کنند و این اول هرج و مرج و «‌ آنارشیسم زدگی » جامعه است که همواره کشورها را به لبه پرتگاه کودتا و دیکتاتوری سوق داده است . چنانچه در دهه سی هرج و مرجی که لجاجت مصدق در کشور به وجود آورد و میان مردم شکاف ایجاد کرد منجر به کودتای بیست وهشت مرداد شد.

از این رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در روزهای نخست پس از انتخابات  که بی قانونی های از پیش طراحی شده براندازان سبز آغاز شد و به اغتشاشات خیابانی تأسف باری مبدل گشت در نمازجمعه بیست و نهم خرداد به صراحت فرمودند :

« انتخابات 22 خرداد نشان داد که مردم، با اعتماد و با امید و با شادابى ملى در این کشور زندگى میکنند. این جواب خیلى از حرفهائى است که دشمنان شما در تبلیغات مغرضانه‏ى خودشان بر زبان مى‏آورند. اگر مردم در کشور به آینده امیدوار نباشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر احساس آزادى نکنند، به انتخابات روى خوش نشان نمیدهند. اعتماد به نظام جمهورى اسلامى در این انتخابات آشکار شد. و من بعد عرض خواهم کرد که دشمنان همین اعتماد مردم را هدف گرفته‏اند؛ دشمنان ملت ایران میخواهند همین اعتماد را در هم بشکنند. این اعتماد بزرگترین سرمایه‏ى جمهورى اسلامى است، میخواهند این را از جمهورى اسلامى بگیرند؛ میخواهند ایجاد شک کنند، ایجاد تردید کنند درباره‏ى این انتخابات و این اعتمادى را که مردم کردند، تا این اعتماد را متزلزل کنند.

دشمنان ملت ایران میدانند که وقتى اعتماد وجود نداشت، مشارکت ضعیف خواهد شد؛ وقتى مشارکت و حضور در صحنه ضعیف شد، مشروعیت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها این را میخواهند؛ هدف دشمن این است. میخواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهورى اسلامى بگیرند. این، ضررش بمراتب از آتش زدن بانک و سوزاندن اتوبوس بیشتر است. این، آن چیزى است که با هیچ خسارت دیگرى قابل مقایسه نیست. مردم بیایند در یک چنین حرکت عظیمى اینجور مشتاقانه حضور پیدا کنند، بعد به مردم گفته بشود که شما اشتباه کردید به نظام اعتماد کردید؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن این را می خواهد.

این خط را از پیش از انتخابات هم شروع کردند؛ از دو سه ماه پیش از این. من اول فروردین در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوشها میخوانند، تکرار میکنند که بناست در انتخابات تقلب بشود. میخواستند زمینه را آماده کنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل کشور تذکر دادم و گفتم این حرفى را که دشمن میخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئید. نظام جمهورى اسلامى مورد اعتماد مردم است. این اعتماد آسان به دست نیامده، سى سال است که نظام جمهورى اسلامى با مسئولانش، با عملکردش، با تلاشهاى فراوانش توانسته این اعتماد را در دل مردم عمیق کند. دشمن میخواهد این اعتماد را بگیرد، مردم را دچار تزلزل کند. این هم یک نکته... این تصور هم غلط است که بعضى خیال کنند با حرکات خیابانى، یک اهرم فشارى علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غیر قانونى، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتورى است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبه‏ى غلطى است. عواقبى هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.

من از همه‏ى این دوستان، این برادران، میخواهم بنا را بر برادرى بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت کنید. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از این راه بروید. و امیدوارم خداى متعال توفیق بدهد که همه از این راه بروند. خب، همه پیشرفت کشور را میخواهند. جشن پیروزى چهل میلیونى را این برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب کند؛ همچنانى که دشمن میخواهد خراب کند. البته اگر کسانى بخواهند راه دیگرى را انتخاب بکنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد
.» ( نمازجمعه 29/3/88)

 

ولی خاتمی با دوستان « مجمعیش ( مجمع روحانیون ) » فردای آنروز به صدور بیانیه و تجمیع اندک هواداران خود در میدان آزادی اقدام کردند که به کشتار مردم بیگناه و حمله به مراکز نظامی منجر شد  و خاتمی از برگزاری رفراندوم سخن گفت و موسوی نیز به بیانیه های مسلسل وارش روی‌آورد تا که هیجانات کور را به نفع خود و حزب و دوستان آمریکایی و اروپاییش که تفاله هایی چون گروهک نفاق و توده ای ها و سلطنت طلبان و رقاصه ها و بهایی ها و... به آن به عنوان جریان سبز پیوسته بودند را به آلاف و الوف برسانند و زمینه ای برای بروز کینه های چند ساله را موسوی مهیا کرد همان موسوی  که در راه انقلاب حتی سیلی ای هم نخورده و در زمان جنگ این ملت ، مانند دوستان مجمعیش به ایجاد شکاف درون حاکمیت می پرداختند و بیست سال نیز در جنگ و تهاجم فرهنگی دشمنان و در مسابقه عده ای از نخبگان برای یغمای بیت المال با سکوت  در برابرنفس گیرترین صحنه های مواجهه با نفاق ، ناگهان در برابر منتخب اکثریت بی نظیر مردم  ، حال انقلابی تر از انقلابیون شده و شیپور چی جنگ مستکبران و مفسدین عالم با نظام و مردم مظلوم کشورمان شده است و در پناه پزهای منافقانه امثال خاتمی بر آن است که جرم بزرگ خود را به عنوان سند طلبکاری خود از مردم ارائه کندو سوار بر موج دوستان به ظاهر میانه رو و ساده لوحانی دیگر طرح آشتی براندازند تا که خود را به نظام تحمیل کرده و روز از نو روزی از نو.

خواصی که درباره این طائفه ی اشرار،   نگرش خود را  به دیدگاه رهبری معظم انقلاب اسلامی  نزدیک نکرده باشند یا بسیار دور از بصیرت سیاسی هستند و یا خود نیز از این قماش می باشند چرا که رهبری معظم انقلاب در باره ایشان به صراحت فرمودند:

« مسئله‌ى اصلى در این قضایاى اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمى بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را میبندید؟! این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکتِ به این عظمت، یک نصاب‌شکنى، یک رکودشکنى در دنیا در مردمسالارى، در دمکراسى‌اى که اینقدر ادعایش را میکنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فرداى انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است! این کار کوچکى است؟! این جرم کمى است؟! یک قدرى باید منصف بود توى این قضایا. دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد. یک عده هم هستند در داخل کشور، از اول با نظام جمهورى اسلامى موافق نبودند - مال امروز و دیروز نیست، سى سال است که موافق نیستند - از این فرصت استفاده کردند، دیدند عناصرى وابسته‌ى به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند این جور میداندارى میکنند، اینها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل میدان؛ و دیدید.» ( دیدار با نخبگان 6/8/88 ــ 9 ذی القعده )

 

ما نزدیک یکسال اهانت به اکثریت نجیبی را شاهدیم که در این مدت کمتر کسی بر آن بوده است تا که از اهانت های سران فتنه به ایشان سخنی داشته باشد و یا دلجویی کند . همانانی که خاتمی به ایشان تهمت کودتا علیه رأی مردم داشت و ستادهای دیگران آنان را آماج تهمت های مختلف قرار دادند . همانانی که وقتی در جنگ نابرابر انتخابات و در آن وانفسای نفس گیری که آنانی که با نماد سبز بودند از هیچ توهین و افترا و تمسخری آنان و نامزدمحبوب شان را دریغ نداشتند امروز منتسبان جریان برانداز نفاق در رسانه ملی آنان را به محاکمه می کشند که چرا جشن پیروزی ملت را گرفته اند.

وقاحت تا کجا  می رسد ؟  آنانی را که روزها سکوت و نجابت در مقابل هتاکی ها به خرج داده اند را امروز می خواهند مصداق « خودسری » ای قرار دارند که رهبر معظم انقلاب اسلامی همگان را از آن بر حذر داشتند.  مقصر اصلی اکثریت مظلوم است . چرا که اگر آنروزی که اولین اهانت ها را نسبت به مقدسات دینشان و انقلاب وکشورشان می دیدند تحمل نمی کردند و همانی می کردند که اقلیت زیاده خواه  مرتکب شدند ، شاید امروز معاندان طلبکار نظام فرصت چنین جولانی را نداشتند .

ولی مردم ما صبورانه بغض خود را فروخوردند و در روز های خیابان گردی زیاده خواهان ، مجبور شدند با وجود اینکه منتخبشان با حد نصابی بالا به صحنه خدمت آمده است  باز هم مانند دوران دولت دوم خرداد خون دل بخورند و در نمازجمعه و روزقدس و سیزده آبان و شانزده آذر و سرانجام در روز شهادت مولایشان نظاره گر اهانت و ضرب و شتم  نوامیس شان باشند و با این احوال باز هم متهم  می شوند به خودسری!  آیا کسی از به وجود آمدن جوی که  فرصتی براسی ترور نخبگان علمی کشور چون « شهید علی محمدی » برای دشمان ایجاد کرده ، گفته است و شاید هم این دلیلی برای اثبات دروغ بحران باشد که عوامل فتنه بر آن تأکید دارند؟

اما  امروز ما می بینیم که دلالان فتنه  که متأسفانه بیشتر از مردم دستشان به رسانه ها می رسد ، باهماهنگی خاص که نشان دهنده برنامه از پیش طراحی شده است به دوره گردی می پردازند و بیانیه توهین آمیز و متکبرانه مهره جنجال برانگیز استکبار را بر آنند  به « دروغ » حمل به صحت بدانند و فرصتی مجدد برای توهین به همگان را فراهم آورند . امروز خاتمی که دوره گردی وی پیش و پس از انتخابات برای شعله ور نگهداشتن التهابات بر کسی پوشید نیست و مردم فراموش نکرده اند که وی با تحریک موسوی برای صدور بیانیه و تحریک فریب خوردگان برای شرکت در تجمعات غیر قانونی و حتی ملاقات وی با آقای رفسنجانی برای ایراد خطبه های کذایی بیست وششم تیر آتش بیار این معرکه است . امروز با ژست های تکراری خود از قانون اساسی دم می زند این در صورتی است که سال گذشته وی در سفرهای تبلیغی غیر قانونی قبل از موعد انتخابات سخن از تغییر قانون اساسی داشت ( 17 / 12 / 87 شیراز ــــ سرمایه ) . خاتمی که دوستانش چون آقای رفسنجانی و موسوی و کروبی که هنوز به رأی اکثریت احترام نگذاشته اند و بساط پس از انتخابات را پایه گذاشتند امروز از « پذیرش غیر » می گوید و شاید از یاد برده است که با اهانت به نظام جمهوری اسلامی و انتخابات بی نظیر بیست ودوم خرداد  با آنانی که با متهم کردن  نظام به تقلب جرم بزرگی مرتکب شده اند همراه و یا بهتر بگوییم سردمدارآن جریان است چرا که در آن زمان چندین بار به زبان های مختلف گفت :

« باید مردم بدانند بر سر رأیشان چه آمده است ؟»( نوروز 10/4/88 )

خاتمی و موسوی در صورتی به دروغ از قانون اساسی سخن می گویند که ارکان قانون اساسی را  که شاخص آن « ولایت فقیه » و سازوکاهایی چون « قوه قضاییه »‌ و « شورای نگهبان و» و ... را بر نتابیده اند  و خلاف اصل 40 قانون اساسی برای احقاق حق موهوم خویش نیز آسیب به مردم و جان و مال آنان را هزینه های دموکراسی خواندند و حال که با هتاکی های هواداران اندکشان بر ملأ شده اند سخن از آشتی  وسازش دارند تا که « جرم بزرگ » خویش را پنهان کنند. چگونه است وقتی خاتمی هشت سال دولت در دستش بود هر سخن انتقادی را که هرگز به چنین خیابان بندی ها و قطاع طریقی منجر نشد « گروههای فشار » تلقی می کرد ولی امروز برای خورده بهائیان و منافقان و رقاصه ها و سلطنت طلبان حق قائل است و برخورد با ایشان را « بحران » می خواند ؟( ر.ک مردم سالاری ــــ 22/10/88)

خواص بی بصیرتی که با دامن زدن به زیاده خواهی های اینانی که همدستیشان با بیگانه گان  امروز بر کسی پنهان نیست و با عافیت طلبی بر آنند که به توهین کنندگان به انقلاب اسلامی و ملت ایران فرصتی دیگر دهند باید برخورد امام راحل با سران نفاق در دهه شصت را به خاطر آورند ، شاید ساده لوحانی بگویند نباید بین براندازان سبز و سازمان نفاق ارتباطی قائل شد ، ولی ما در روز عاشورا شاهد بودیم که و.قتی که سرکرده گروهک چرکین نفاق « مسعود رجوی » فرمان آشوب روز عاشورا را صادر می کند و آن حریم شکنی ها روی می دهد « موسوی » بلافاصله بیانیه صادر می کند و نه تنها آن اهانت ها را تقبیح نمی کند بلکه چنین به مدح آن حرکت یزیدی می پردازد:

« برای مراسم عاشورای حسینی علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی مانند. »

( توهین نامه 17)

آری ! وی که تجربه دوران مسئولیتش باید آنقدر به وی آموخته باشد که مسائل را همه جانبه بنگرد از فرماندهی مریم و مسعود به «‌حرکت مردم خدا جوی » تعبیر می کند.وی در همین سیاهنامه  هفدهم که پیاده نظام این جریان برآنند آنرا پیام آشتی قالب کنند از بازداشت اعضاء گروهک نفاق و بهائیان و جاسوسان به این عنوان تعبیر می کند:

« . ولی هیهات! جریان روزهای بعد از عاشورا و گسترش دستگیریها و دیگر تمهیدات دولتی نشان می دهد که مسئولان اشتباهات گذشته را این بار در وسعت بیشتر تکرار می کنند و آنها می اندیشند سیاست ارعاب تنها راه حل است.»

حال با این احوال جا دارد که سرکرده سازمان نفاق و حتی سرکردگان رژیم صهیونیسمی از وی به عنوان قهرمان ایران یاد کنند و وی در بیانیه هایش کوچکترین  بیزاری از آنان نجسته بلکه با آنان همراهی کند؟

موسوی دربیانیه اخیرش باز به سیاه نمایی پرداخته و مانند آقای رفسنجانی و خاتمی برآنند که کشور را در بحران نشان دهند. موسوی در همین نوشته مضحکش باز وضعیت روبه جلوی کشور را چرکین و خراب تصویر کرده است و چشم خود را همچو گذشته بر پیشرفت های عزتمند کشور بسته . راستی که در وصف آخرالزمان درست گفته اند که معروف منکر معرفی می شود و منکر معروف و این چه مأموریتی است که موسوی همچو رجوی سخن از کشته شدن در راه آن دارد؟  موسوی در آنروزهایی که دوستانش با پذیرش تعلیق غنی سازی اورانیوم  راه را بر زیادی خواهی های دیگر مستکبران باز کردند در کدام خیابان و کوی و برزن در کنار میلیون ها مرد وزن و پیر وجوان کشور فریاد از حق مسلم ملت ایران داشت که امروز مقاومت ستودنی دولتمردان کشور را با رعب افکنی از بیگانگان آلوده می کند و وحشت خویش از مستکبران را به عموم مردم گسترش می دهد. امروز موسوی که مدعی است هوادارانش منتظر بیانیه خاتمی وموسوی نیستند و چون عاشورا ـ آنهم به آن شکل منزجر کننده ـ خودجوش به خیابان ها می ریزند بار دیگر فراخوان کند تا برای همگان ریزش هوادارانش به نمایش گذاشته شود . به راستی چرا دستگاه قضای ما حد اقل برای احترام به مردم درباره ایشان به فرموده رهبری به  مرّ قانون عمل نمی کند تا که معلوم شود که پشت پرده امثال موسوی ، خاتمی و کروبی چه کسانی پنهان شده اند و امروزچرا عده ای به ظاهر خواص برآنند که سیاهنامه مملو از اهانت و دروغ وی را گامی به جلو تبدیل کنند و برای گام های بعدی عوامل دشمن برای به محاکمه کشاندن ملت که چرا عدالتخواهی کرده اند  زمینه چینی می کنند؟

نخبگان کشور اگر برای پیشبرد کشور و ارتقای فرهنگ سیاسی کشور دلسوزند نباید تحت تأثیر شارلاتانیسم رسانه ای عوامل فتنه حتی با مطرح کردن ذره ای باج دهی به مجرمان این قضایا بدعت تشویق این قانون شکنی های افرادی چون موسوی ، خاتمی و کروبی وگردانندگان ایشان را فراهم کنند چرا که بر هر آگاه به مسائل سیاسی پوشیده نیست که بیانیه های سلسله وار موسوی و سخنان همجهت افرادی چون خاتمی و اغتشاشات خیابانی اراذل و اوباش معلوم الحال در کنار ژست های  میانجیگرایانه عوامل پنهان و یا کودن های سیاسی برای حل وفصل کد خدا منشانه این فتنه همه در جهت به رسمیت شناختن جریان براندازی است که در این چند ماه بی سابقه ترین اقدامات را بر علیه نظام سازمان داده اند چنانچه موسوی نیز در مطلب اخیرش به صراحت گفته است :

« بنده به صراحت می گویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد...»

حال غفلت نخبگان در هنگامه ای که قیمت مردمی بودن این جریان پس از حماسه 9 دی  به شدت تنزل پیدا کرده است و حنای این جماعت دیگر رنگی به جز برای سبزهای نفاق و سلطنت طلب و بهایی ندارد ایشان به ایجاد جو کاذب روی آوره اند و در این میان آنقدر ناشی گری صورت می گیرد که لفظ فارسی بیانیه هایی که هنوز همراهی با دشمن را ساز می کند را برخی به پیام دوستی ترجمه می کنند  واین علاوه بر اینکه نشانه بی بصیرتی معدودی از خواص است گویای ضعف ادبیات فارسی نیز در ایشان می باشد. که به جاست که برای حل وفصل این معضل « فرهنگستان ادبیات فارسی » دست به کار شود.

والسلام

مسعود شفیعی کیا

محرم الحرام 1431

23/10/88

( سال آغاز اصلاح الگوی مصرف )


مقبله بادولت،چرا؟

امام خامنه ای (روحی فداه):«دانشجوی بسیجی بمانید و محافظه کار نشوید.»

این مقاله برگرفته از شور انقلابی و بسیجی یک دانشجو است که از دو رنگیها خسته شده و خواهان روشن شدن افکار عمومی در برابر ساده لوحی های عده ای(اگر نگوییم توطئه)که تعصبات آنها روی اشخاص و نه خط و افکار، باعث رسوا شدن خود وار بابانشان شده است.

مدتی است که دولت و رییس جمهوری برآمده از مردم ،طبق خواست و نظر سکّاندار انقلاب اسلامیمان برروی کار آمده و از همان بدو شروع دولت تاکنون بارها و بارها توسط مخالفین و معاندین و هوا پرستان مورد بی مهری قرار گرفته است؛ با وجود این که شعار این دولت مهرورزی بوده است و بر روی آن تأکید ورزیده است ولی آنها با پیامبر رحمت هم همین گونه برخورد کردند.

زمانی بود که در این مملکت آرزوی مطرح شدن شعارها و آمال خمینی بت شکن(سلام الله علیه) در مملکتی که خود ایشان معماری نظام آنرا بر عهده داشتند، بر دل امّت ستمدیده و شهید داده مانده بود ،چه برسد به حرکت در خط آن پیر رنج کشیده .

آری !شعار حرکت در خط او را می دادند ولی در عمل به راه او و اهداف او خیانت می کردند و حتی او را در کلام و خیالشان به موزه تاریخ هم سپردند ؛ غافل از این که اربابانشان به همراه خودشان سالیان سال است که به موزه تاریخ سپرده شده اند و این خود آنها هستند که از زباله دانی تاریخ پس مانده های صدها بار مصرف شده اربابانشان را نشخوار کرده اند و به اسم آزادی و دموکراسی و جامعه مدنی و ... افکار عمومی را فریب دهند و هشت سال تمام برگرده این ملّت مظلوم سوار شوند .

سالها بود که مردم با شنیدن حرفهای مدعیان دروغین پیروی از خط امام ،آزرده خاطر می شدند و اعتراضات خاموشی داشتند که چرا اینان دم از امام ( رحمه الله) و خلف صالحش حضرت سید علی(روحی فداه) می زنند و برخلاف مسیری که او نشانمان داد حرکت می کنند و تازه اگر کسی هم درصدد زنده کردن آرمانهای آن روح خدا و جانشین بر حقش بر می آید با هزاران انگ و نشان بی ربط از صحنه به درش می کنند.

آری آه دل مظلومان بی اثر نبود و سرانجام پس از شانزده سال خون دل خوردنهای امت حزب الله و تحمل بی عدالتیها وتبعیضهای جاری در مملکت امام زمان(ارواح العالمین له الفداء انقلاب به صحنه برگشت ومدعیان دروغین شناخته شدند ، با وجود این حرفها آیا نباید مخالفت بشود؟