سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مالیخولیا و 3 رئیسجمهور غیرقانونی ایران

1- مالیخولیای رئیس‌جمهور بودن از بیماری‌های جالب و خطرناکی است که برخی از افراد را در نظام‌های دموکراتیک دچار خود می کند. تاریخ کوتاه اما پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی ایران موارد متعددی از این بیماری را ثبت کرده است. تقریباً هر 4 سال یک‌بار، در صف ثبت نام کاندیداتوری ریاست جمهوری در ساختمان وزارت کشور موارد متنوعی از این بیماری قابل مشاهده است. خبرنگاران رسانه‌ها و کارمندان وزارتی بیش از دیگران با افرادی مواجه شده اند که بدون دارا بودن حداقلی از استانداردهای عقلانی، علمی و حتی روحی- روانی با جسارت و جدیتی وصف ناپذیر خویشتن را در معرض کسب صلاحیت جهت حضور در میدان رقابت انتخاباتی قرار می دهند. امسال به همت تلویزیون، مردم نیز توانستند تصاویر عجیبی را از چنین افراد متوهمی ملاحظه کنند و حیران و انگشت به دهان پای گیرنده های خود میخکوب شوند. این حیرانی به دنبال خود تأسفی همگانی را دامن زد و این سئوال که: "لااقل چرا باید هزینه "توهم" چنین افرادی از گنجینه فرهنگی مردم ایران و حیثیت سیاسی نظام جمهوری اسلامی پرداخت شود؟ آیا موقع آن نرسیده است که با اصلاح قانون انتخابات، نظام و مردم از دردسر توهم و خوش خیالی زیادی برخی زودتر خلاص شوند؟"

2- اما خوشبختانه علی‌رغم همه آسیب‌ها و هزینه‌های پیش گفته، مالیخولیای مشاهده شده در ثبت‌نام از نوع پیشرفته و حاد آن نبوده است و متقاضیان که ذاتاً فاقد شایستگی بودند، بلافاصله پس از رد صلاحیت از سوی دستگاه‌های ذی‌ربط، واقعیت را پذیرفته، به‌سوی زندگی و کسب و کار خویش بازگشتند. به عبارت دیگر، هشداری در حد رد صلاحیت رسمی و قانونی برای بیدار شدن آن‌ها از خواب شیرین و توهم‌آفرین ریاست جمهوری کفایت کرد و الحمدالله کار به تجمعات خیابانی و آشوب‌های آنچنانی نکشید.

3- با این حال، "مالیخولیای ریاست جمهوری" همواره این‌قدر ساده و راحت دفع و درمان نمی‌شود بلکه نوع بدخیم دیگری،‌ می تواند هزینه‌ها، آسیب‌ها و خطرات بسیار بیشتری را به نظام تحمیل کند و درمان آن به این سادگی‌ها میسر نباشد.

"مسعود رجوی" بعد از گذشت حدود 30 سال از اولین انتخابات ریاست جمهوری، تکیه زدن بر این کرسی را همچنان حق غصب شده خود می‌داند و مبارزه خود را جهادی مقدس و مشروع با هدف احقاق حق و اقامه عدل اعلام می‌دارد. رجوی ضمن معرفی کردن امام به عنوان عامل اصلی تضییع حق او و حق ملت ایران مدعی است که اگر به‌واسطه دستور مستبدانه! امام مبنی بر اینکه هرکس به قانون اساسی رأی نداده، نباید کاندیدای ریاست جمهوی باشد، عرصه را خالی نمی‌کرد، هیچ‌گاه ازدستیابی به حق خویش اینچنین مظلومانه باز نمی‌ماند. وی همچنان تصور می‌کند انتخاب میلیونی‌اش از سوی ملت ایران صد در صد قطعی بوده است.

"ابوالحسن بنی‌صدر" نیز در توهمی مشابه رجوی ولی با درجه غلظتی بالاتر به سر می‌برد. هر چه باشد او توانسته بود از صافی ثبت‌نام و تأیید صلاحیت عبور کرده، درصد بالایی از رأی قانونی مردم ایران را به‌دست آورد و رسماً ردای ریاست جمهوری به تن کند. البته او اندکی بعد ثابت کرد که ظرفیت تحمل بار امانت مردم را ندارد و ردای خدمتگذاری ملت ایران برایش بسیار بزرگ است. بنی‌صدر در عین حال که لیاقت و توانایی واقعی یک رئیس‌جمهور را نشان نمی‌داد مدتی بر کرسی آن تکیه زد اما دیری نگذشت که رأی قریب به اتفاق نمایندگان مجلس اول به عدم کفایت سیاسی وی، دستان خیانتکارش را از تسلط بر منابع قدرت ملی قطع کرد و با افتضاحی تمام از کشور گریخت. جالب اینکه آن جلسه سهمگین مجلس و آن فرار زنانه و حتی تمام اتفاقات بسیار بزرگ‌تر پس از فرار تاکنون هنوز نتوانسته وی را از "توهم ریاست جمهوری ایران اسلامی" بیرون بیاورد و او از نظر خود همچنان رئیس‌جمهور قانونی ایران است.

4- به نظرم غلظت توهم میرحسین موسوی حتی از رجوی و بنی‌صدر هم بیشتر است و علی رغم اینکه این 3 نفر در "مالیخولیای رئیس‌جمهور بودن ایران" مشترکند اما ریشه‌های بیماری در موسوی عمیق‌تر و نیرومندتر است. بالاخره رجوی موفق نشد خود را در معرض رأی مردم قرار دهد و از این جهت بهانه‌ای بزرگ دست و پا کرد که اگر در صحنه می‌ماندم چنین می‌شد و چنان. در مقابل بنی‌صدر توانست مجوز ورود به میدان را بگیرد، اتفاقاً پیروز هم خارج شود و این پیروزی قانونی را مستمسک شانتاژ غیرقانونی و فریبنده علیه عزل قانونی مجلس قرار دهد و دچار توهم گردد.

اما موسوی چه؟ او نه مانند رجوی مانعی بر سر حضور در رقابت یافت و نه مثل بنی‌صدر، موفق به پیروزی شد. بنابراین "توهم رئیس‌جمهور بودن" از هرکس هم که پذیرفته باشد -که هرگز پذیرفته نیست- از موسوی قطعاً پذیرفته نخواهد بود. دقیقاً به همین دلیل است که معتقدم جریانی که وی را دچار خیالبافی و مالیخولیا کرده، باید بسیار بیشتر از جریان نفاق دهه 60 مکار و توانمند باشد. به‌طور قطع نفاق برخی اطرافیان موسوی چندین برابر نفاق اطرافیان بنی‌صدر و رجوی است و بدون شک ما با گونه‌های حقیقتاً پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر "ریاکاری مدرن" مواجه هستیم.

5- "مالیخولیایی کردن نیروهای انقلاب" یکی از شگردهای اصلی دشمن جهت نفوذ در صفوف جبهه حق است:‌ اینکه هراز چندگاهی یکی از افراد و اعضای انقلاب ناگهان احساس رسالتی الهی و آسمانی کند و پرچم نجات ملک و ملت را برافرازد و همه را غیر از خود و چند حلقه اطرافش نامشروع و غیرقانونی بداند و هر رفتار و گفتاری از خویشتن را چنان وحی منزل و درست تشخیص دهد و به منطق و خیرخواهی هر کس دیگر بی اعتنایی کند و همه نظامات معقول و مشروع و رسمی کشور و نظام را زیر پا نهد، به توهم اینکه "رئیس‌جمهور" شده است؟! دراین هنگام تمام نشانه‌های بیماری پیش گفته بروز کرده است. مسعود رجوی، ابوالحسن بنی‌صدر و میرحسین موسوی هر 3 نفر، نشانه های کاملی از این بیماری را عیان کرده و خویشتن را رئیس‌جمهور قانونی ایرانی می‌دانند.

6- فرد مالیخولیایی دچار یک توهم عمیق و واقعی است که سخت به‌آن معتقد و مؤمن است. این بیماری اگر به مراحل حاد و پیشرفته برسد، تقریباً لاعلاج خواهد بود. براین اساس، فرد متوهم به ریاست جمهوری اسلامی ایران، هرگز نخواهد پذیرفت که رئیس‌جمهور واقعی نیست، چنانچه رجوی و بنی‌صدر نپذیرفتند و چنانچه 2 هفته تلاش همه‌جانبه و پیگیرانه قاطبه زبدگان و حکماء انقلاب و نظام اسلامی در درمان و به هوش آوردن موسوی و اطرافیانش هرگز توفیقی حاصل نکرد و ره به جایی نبرد. به نظر می‌رسد موسوی هم تا سال‌های سال، از عنوان "ریاست جمهور" دست نخواهد کشید پس بهتر است که بیش از این او را تحریک و ناراحت نکنیم و زودتر وی را به‌عنوان "سومین رئیس‌جمهور غیرقانونی ایران" به رسمیت بشناسیم.

حجت‌الاسلام دکتر علی جعفری - عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام


موسوی و خاتمی به دنبال رسمیت بخشیدن به براندازی نظام

بسم رب الشهداء

 

 

آنچه که در علم تربیت برای رفتار سازی در جامعه مطرح است و به تبع ، قوانین جزا نیز برای صیانت از آن تدبیر شده است ؛ جلوگیری از تشویق مجرم می باشد که به شدت در هر واحد اجتماعی از خانواده گرفته تا اجتماع و کشور از آن همه را بر حذر داشته اند. چرا که اگر قرار باشد  هر شخصی بنابر عمل مجرمانه خویش با تداوم بر رویکرد خویش طلبکارانه بر جرم خود اصرار کند اگر ببیند که به لجاجت های مزمنش ترتیب اثر می دهند و جمعی ولو اندک خواهان رسمیت بخشیدن به عمل مجرمانه وی هستند علاوه بر اینکه عمل میانجیگرایانه این افراد را به منزله تشویق تلقی می کند بلکه رویه غلطی را در جامعه پایه می گذارد که دیگرانی که مرتکب عمل مجرمانه می شوند نیز بر آن کردار ناشایست برای رسمیت بخشیدن به آن پافشاری کنند و این اول هرج و مرج و «‌ آنارشیسم زدگی » جامعه است که همواره کشورها را به لبه پرتگاه کودتا و دیکتاتوری سوق داده است . چنانچه در دهه سی هرج و مرجی که لجاجت مصدق در کشور به وجود آورد و میان مردم شکاف ایجاد کرد منجر به کودتای بیست وهشت مرداد شد.

از این رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در روزهای نخست پس از انتخابات  که بی قانونی های از پیش طراحی شده براندازان سبز آغاز شد و به اغتشاشات خیابانی تأسف باری مبدل گشت در نمازجمعه بیست و نهم خرداد به صراحت فرمودند :

« انتخابات 22 خرداد نشان داد که مردم، با اعتماد و با امید و با شادابى ملى در این کشور زندگى میکنند. این جواب خیلى از حرفهائى است که دشمنان شما در تبلیغات مغرضانه‏ى خودشان بر زبان مى‏آورند. اگر مردم در کشور به آینده امیدوار نباشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر احساس آزادى نکنند، به انتخابات روى خوش نشان نمیدهند. اعتماد به نظام جمهورى اسلامى در این انتخابات آشکار شد. و من بعد عرض خواهم کرد که دشمنان همین اعتماد مردم را هدف گرفته‏اند؛ دشمنان ملت ایران میخواهند همین اعتماد را در هم بشکنند. این اعتماد بزرگترین سرمایه‏ى جمهورى اسلامى است، میخواهند این را از جمهورى اسلامى بگیرند؛ میخواهند ایجاد شک کنند، ایجاد تردید کنند درباره‏ى این انتخابات و این اعتمادى را که مردم کردند، تا این اعتماد را متزلزل کنند.

دشمنان ملت ایران میدانند که وقتى اعتماد وجود نداشت، مشارکت ضعیف خواهد شد؛ وقتى مشارکت و حضور در صحنه ضعیف شد، مشروعیت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها این را میخواهند؛ هدف دشمن این است. میخواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهورى اسلامى بگیرند. این، ضررش بمراتب از آتش زدن بانک و سوزاندن اتوبوس بیشتر است. این، آن چیزى است که با هیچ خسارت دیگرى قابل مقایسه نیست. مردم بیایند در یک چنین حرکت عظیمى اینجور مشتاقانه حضور پیدا کنند، بعد به مردم گفته بشود که شما اشتباه کردید به نظام اعتماد کردید؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن این را می خواهد.

این خط را از پیش از انتخابات هم شروع کردند؛ از دو سه ماه پیش از این. من اول فروردین در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوشها میخوانند، تکرار میکنند که بناست در انتخابات تقلب بشود. میخواستند زمینه را آماده کنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل کشور تذکر دادم و گفتم این حرفى را که دشمن میخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئید. نظام جمهورى اسلامى مورد اعتماد مردم است. این اعتماد آسان به دست نیامده، سى سال است که نظام جمهورى اسلامى با مسئولانش، با عملکردش، با تلاشهاى فراوانش توانسته این اعتماد را در دل مردم عمیق کند. دشمن میخواهد این اعتماد را بگیرد، مردم را دچار تزلزل کند. این هم یک نکته... این تصور هم غلط است که بعضى خیال کنند با حرکات خیابانى، یک اهرم فشارى علیه نظام درست میکنند و مسئولین نظام را مجبور میکنند، وادار میکنند تا به عنوان مصلحت، زیر بار تحمیلات آنها بروند. نه، این هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غیر قانونى، زیر فشار، خود این، شروع دیکتاتورى است. این اشتباه محاسبه است؛ این محاسبه‏ى غلطى است. عواقبى هم اگر پیدا کند، عواقبش مستقیماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.

من از همه‏ى این دوستان، این برادران، میخواهم بنا را بر برادرى بگذارید، بنا را بر تفاهم بگذارید، قانون را رعایت کنید. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از این راه بروید. و امیدوارم خداى متعال توفیق بدهد که همه از این راه بروند. خب، همه پیشرفت کشور را میخواهند. جشن پیروزى چهل میلیونى را این برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن این جشن را خراب کند؛ همچنانى که دشمن میخواهد خراب کند. البته اگر کسانى بخواهند راه دیگرى را انتخاب بکنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صریحتر از این صحبت خواهم کرد
.» ( نمازجمعه 29/3/88)

 

ولی خاتمی با دوستان « مجمعیش ( مجمع روحانیون ) » فردای آنروز به صدور بیانیه و تجمیع اندک هواداران خود در میدان آزادی اقدام کردند که به کشتار مردم بیگناه و حمله به مراکز نظامی منجر شد  و خاتمی از برگزاری رفراندوم سخن گفت و موسوی نیز به بیانیه های مسلسل وارش روی‌آورد تا که هیجانات کور را به نفع خود و حزب و دوستان آمریکایی و اروپاییش که تفاله هایی چون گروهک نفاق و توده ای ها و سلطنت طلبان و رقاصه ها و بهایی ها و... به آن به عنوان جریان سبز پیوسته بودند را به آلاف و الوف برسانند و زمینه ای برای بروز کینه های چند ساله را موسوی مهیا کرد همان موسوی  که در راه انقلاب حتی سیلی ای هم نخورده و در زمان جنگ این ملت ، مانند دوستان مجمعیش به ایجاد شکاف درون حاکمیت می پرداختند و بیست سال نیز در جنگ و تهاجم فرهنگی دشمنان و در مسابقه عده ای از نخبگان برای یغمای بیت المال با سکوت  در برابرنفس گیرترین صحنه های مواجهه با نفاق ، ناگهان در برابر منتخب اکثریت بی نظیر مردم  ، حال انقلابی تر از انقلابیون شده و شیپور چی جنگ مستکبران و مفسدین عالم با نظام و مردم مظلوم کشورمان شده است و در پناه پزهای منافقانه امثال خاتمی بر آن است که جرم بزرگ خود را به عنوان سند طلبکاری خود از مردم ارائه کندو سوار بر موج دوستان به ظاهر میانه رو و ساده لوحانی دیگر طرح آشتی براندازند تا که خود را به نظام تحمیل کرده و روز از نو روزی از نو.

خواصی که درباره این طائفه ی اشرار،   نگرش خود را  به دیدگاه رهبری معظم انقلاب اسلامی  نزدیک نکرده باشند یا بسیار دور از بصیرت سیاسی هستند و یا خود نیز از این قماش می باشند چرا که رهبری معظم انقلاب در باره ایشان به صراحت فرمودند:

« مسئله‌ى اصلى در این قضایاى اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمى بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را میبندید؟! این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکتِ به این عظمت، یک نصاب‌شکنى، یک رکودشکنى در دنیا در مردمسالارى، در دمکراسى‌اى که اینقدر ادعایش را میکنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند بدون استدلال، بدون دلیل، همان فرداى انتخابات بگویند: انتخابات دروغ است! این کار کوچکى است؟! این جرم کمى است؟! یک قدرى باید منصف بود توى این قضایا. دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد. یک عده هم هستند در داخل کشور، از اول با نظام جمهورى اسلامى موافق نبودند - مال امروز و دیروز نیست، سى سال است که موافق نیستند - از این فرصت استفاده کردند، دیدند عناصرى وابسته‌ى به خودِ نظام، از خودِ نظام، دارند این جور میداندارى میکنند، اینها هم وقت را مغتنم شمردند، آمدند داخل میدان؛ و دیدید.» ( دیدار با نخبگان 6/8/88 ــ 9 ذی القعده )

 

ما نزدیک یکسال اهانت به اکثریت نجیبی را شاهدیم که در این مدت کمتر کسی بر آن بوده است تا که از اهانت های سران فتنه به ایشان سخنی داشته باشد و یا دلجویی کند . همانانی که خاتمی به ایشان تهمت کودتا علیه رأی مردم داشت و ستادهای دیگران آنان را آماج تهمت های مختلف قرار دادند . همانانی که وقتی در جنگ نابرابر انتخابات و در آن وانفسای نفس گیری که آنانی که با نماد سبز بودند از هیچ توهین و افترا و تمسخری آنان و نامزدمحبوب شان را دریغ نداشتند امروز منتسبان جریان برانداز نفاق در رسانه ملی آنان را به محاکمه می کشند که چرا جشن پیروزی ملت را گرفته اند.

وقاحت تا کجا  می رسد ؟  آنانی را که روزها سکوت و نجابت در مقابل هتاکی ها به خرج داده اند را امروز می خواهند مصداق « خودسری » ای قرار دارند که رهبر معظم انقلاب اسلامی همگان را از آن بر حذر داشتند.  مقصر اصلی اکثریت مظلوم است . چرا که اگر آنروزی که اولین اهانت ها را نسبت به مقدسات دینشان و انقلاب وکشورشان می دیدند تحمل نمی کردند و همانی می کردند که اقلیت زیاده خواه  مرتکب شدند ، شاید امروز معاندان طلبکار نظام فرصت چنین جولانی را نداشتند .

ولی مردم ما صبورانه بغض خود را فروخوردند و در روز های خیابان گردی زیاده خواهان ، مجبور شدند با وجود اینکه منتخبشان با حد نصابی بالا به صحنه خدمت آمده است  باز هم مانند دوران دولت دوم خرداد خون دل بخورند و در نمازجمعه و روزقدس و سیزده آبان و شانزده آذر و سرانجام در روز شهادت مولایشان نظاره گر اهانت و ضرب و شتم  نوامیس شان باشند و با این احوال باز هم متهم  می شوند به خودسری!  آیا کسی از به وجود آمدن جوی که  فرصتی براسی ترور نخبگان علمی کشور چون « شهید علی محمدی » برای دشمان ایجاد کرده ، گفته است و شاید هم این دلیلی برای اثبات دروغ بحران باشد که عوامل فتنه بر آن تأکید دارند؟

اما  امروز ما می بینیم که دلالان فتنه  که متأسفانه بیشتر از مردم دستشان به رسانه ها می رسد ، باهماهنگی خاص که نشان دهنده برنامه از پیش طراحی شده است به دوره گردی می پردازند و بیانیه توهین آمیز و متکبرانه مهره جنجال برانگیز استکبار را بر آنند  به « دروغ » حمل به صحت بدانند و فرصتی مجدد برای توهین به همگان را فراهم آورند . امروز خاتمی که دوره گردی وی پیش و پس از انتخابات برای شعله ور نگهداشتن التهابات بر کسی پوشید نیست و مردم فراموش نکرده اند که وی با تحریک موسوی برای صدور بیانیه و تحریک فریب خوردگان برای شرکت در تجمعات غیر قانونی و حتی ملاقات وی با آقای رفسنجانی برای ایراد خطبه های کذایی بیست وششم تیر آتش بیار این معرکه است . امروز با ژست های تکراری خود از قانون اساسی دم می زند این در صورتی است که سال گذشته وی در سفرهای تبلیغی غیر قانونی قبل از موعد انتخابات سخن از تغییر قانون اساسی داشت ( 17 / 12 / 87 شیراز ــــ سرمایه ) . خاتمی که دوستانش چون آقای رفسنجانی و موسوی و کروبی که هنوز به رأی اکثریت احترام نگذاشته اند و بساط پس از انتخابات را پایه گذاشتند امروز از « پذیرش غیر » می گوید و شاید از یاد برده است که با اهانت به نظام جمهوری اسلامی و انتخابات بی نظیر بیست ودوم خرداد  با آنانی که با متهم کردن  نظام به تقلب جرم بزرگی مرتکب شده اند همراه و یا بهتر بگوییم سردمدارآن جریان است چرا که در آن زمان چندین بار به زبان های مختلف گفت :

« باید مردم بدانند بر سر رأیشان چه آمده است ؟»( نوروز 10/4/88 )

خاتمی و موسوی در صورتی به دروغ از قانون اساسی سخن می گویند که ارکان قانون اساسی را  که شاخص آن « ولایت فقیه » و سازوکاهایی چون « قوه قضاییه »‌ و « شورای نگهبان و» و ... را بر نتابیده اند  و خلاف اصل 40 قانون اساسی برای احقاق حق موهوم خویش نیز آسیب به مردم و جان و مال آنان را هزینه های دموکراسی خواندند و حال که با هتاکی های هواداران اندکشان بر ملأ شده اند سخن از آشتی  وسازش دارند تا که « جرم بزرگ » خویش را پنهان کنند. چگونه است وقتی خاتمی هشت سال دولت در دستش بود هر سخن انتقادی را که هرگز به چنین خیابان بندی ها و قطاع طریقی منجر نشد « گروههای فشار » تلقی می کرد ولی امروز برای خورده بهائیان و منافقان و رقاصه ها و سلطنت طلبان حق قائل است و برخورد با ایشان را « بحران » می خواند ؟( ر.ک مردم سالاری ــــ 22/10/88)

خواص بی بصیرتی که با دامن زدن به زیاده خواهی های اینانی که همدستیشان با بیگانه گان  امروز بر کسی پنهان نیست و با عافیت طلبی بر آنند که به توهین کنندگان به انقلاب اسلامی و ملت ایران فرصتی دیگر دهند باید برخورد امام راحل با سران نفاق در دهه شصت را به خاطر آورند ، شاید ساده لوحانی بگویند نباید بین براندازان سبز و سازمان نفاق ارتباطی قائل شد ، ولی ما در روز عاشورا شاهد بودیم که و.قتی که سرکرده گروهک چرکین نفاق « مسعود رجوی » فرمان آشوب روز عاشورا را صادر می کند و آن حریم شکنی ها روی می دهد « موسوی » بلافاصله بیانیه صادر می کند و نه تنها آن اهانت ها را تقبیح نمی کند بلکه چنین به مدح آن حرکت یزیدی می پردازد:

« برای مراسم عاشورای حسینی علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی مانند. »

( توهین نامه 17)

آری ! وی که تجربه دوران مسئولیتش باید آنقدر به وی آموخته باشد که مسائل را همه جانبه بنگرد از فرماندهی مریم و مسعود به «‌حرکت مردم خدا جوی » تعبیر می کند.وی در همین سیاهنامه  هفدهم که پیاده نظام این جریان برآنند آنرا پیام آشتی قالب کنند از بازداشت اعضاء گروهک نفاق و بهائیان و جاسوسان به این عنوان تعبیر می کند:

« . ولی هیهات! جریان روزهای بعد از عاشورا و گسترش دستگیریها و دیگر تمهیدات دولتی نشان می دهد که مسئولان اشتباهات گذشته را این بار در وسعت بیشتر تکرار می کنند و آنها می اندیشند سیاست ارعاب تنها راه حل است.»

حال با این احوال جا دارد که سرکرده سازمان نفاق و حتی سرکردگان رژیم صهیونیسمی از وی به عنوان قهرمان ایران یاد کنند و وی در بیانیه هایش کوچکترین  بیزاری از آنان نجسته بلکه با آنان همراهی کند؟

موسوی دربیانیه اخیرش باز به سیاه نمایی پرداخته و مانند آقای رفسنجانی و خاتمی برآنند که کشور را در بحران نشان دهند. موسوی در همین نوشته مضحکش باز وضعیت روبه جلوی کشور را چرکین و خراب تصویر کرده است و چشم خود را همچو گذشته بر پیشرفت های عزتمند کشور بسته . راستی که در وصف آخرالزمان درست گفته اند که معروف منکر معرفی می شود و منکر معروف و این چه مأموریتی است که موسوی همچو رجوی سخن از کشته شدن در راه آن دارد؟  موسوی در آنروزهایی که دوستانش با پذیرش تعلیق غنی سازی اورانیوم  راه را بر زیادی خواهی های دیگر مستکبران باز کردند در کدام خیابان و کوی و برزن در کنار میلیون ها مرد وزن و پیر وجوان کشور فریاد از حق مسلم ملت ایران داشت که امروز مقاومت ستودنی دولتمردان کشور را با رعب افکنی از بیگانگان آلوده می کند و وحشت خویش از مستکبران را به عموم مردم گسترش می دهد. امروز موسوی که مدعی است هوادارانش منتظر بیانیه خاتمی وموسوی نیستند و چون عاشورا ـ آنهم به آن شکل منزجر کننده ـ خودجوش به خیابان ها می ریزند بار دیگر فراخوان کند تا برای همگان ریزش هوادارانش به نمایش گذاشته شود . به راستی چرا دستگاه قضای ما حد اقل برای احترام به مردم درباره ایشان به فرموده رهبری به  مرّ قانون عمل نمی کند تا که معلوم شود که پشت پرده امثال موسوی ، خاتمی و کروبی چه کسانی پنهان شده اند و امروزچرا عده ای به ظاهر خواص برآنند که سیاهنامه مملو از اهانت و دروغ وی را گامی به جلو تبدیل کنند و برای گام های بعدی عوامل دشمن برای به محاکمه کشاندن ملت که چرا عدالتخواهی کرده اند  زمینه چینی می کنند؟

نخبگان کشور اگر برای پیشبرد کشور و ارتقای فرهنگ سیاسی کشور دلسوزند نباید تحت تأثیر شارلاتانیسم رسانه ای عوامل فتنه حتی با مطرح کردن ذره ای باج دهی به مجرمان این قضایا بدعت تشویق این قانون شکنی های افرادی چون موسوی ، خاتمی و کروبی وگردانندگان ایشان را فراهم کنند چرا که بر هر آگاه به مسائل سیاسی پوشیده نیست که بیانیه های سلسله وار موسوی و سخنان همجهت افرادی چون خاتمی و اغتشاشات خیابانی اراذل و اوباش معلوم الحال در کنار ژست های  میانجیگرایانه عوامل پنهان و یا کودن های سیاسی برای حل وفصل کد خدا منشانه این فتنه همه در جهت به رسمیت شناختن جریان براندازی است که در این چند ماه بی سابقه ترین اقدامات را بر علیه نظام سازمان داده اند چنانچه موسوی نیز در مطلب اخیرش به صراحت گفته است :

« بنده به صراحت می گویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد...»

حال غفلت نخبگان در هنگامه ای که قیمت مردمی بودن این جریان پس از حماسه 9 دی  به شدت تنزل پیدا کرده است و حنای این جماعت دیگر رنگی به جز برای سبزهای نفاق و سلطنت طلب و بهایی ندارد ایشان به ایجاد جو کاذب روی آوره اند و در این میان آنقدر ناشی گری صورت می گیرد که لفظ فارسی بیانیه هایی که هنوز همراهی با دشمن را ساز می کند را برخی به پیام دوستی ترجمه می کنند  واین علاوه بر اینکه نشانه بی بصیرتی معدودی از خواص است گویای ضعف ادبیات فارسی نیز در ایشان می باشد. که به جاست که برای حل وفصل این معضل « فرهنگستان ادبیات فارسی » دست به کار شود.

والسلام

مسعود شفیعی کیا

محرم الحرام 1431

23/10/88

( سال آغاز اصلاح الگوی مصرف )