سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سومین قسمت پیام به مناسبت ارتحال امام خمینی سلام الله علیه

اکنون، یک سال پس از رحلت آن پدر دلسوز و مرشد و معلم آگاه و حکیم، این‏جانب لازم مى‏دانم اساسیترین معارف انقلاب را که همه در شمار بیّنات مکتب انقلاب و برخاسته از اصول و احکام اسلام است، یک‏بار دیگر به برادران و خواهران خود تذکر داده، همه‏ى ملت انقلابى و شجاعمان را به توجه و اهتمام روزافزون نسبت به آنها دعوت کنم:

1)پیش از هر چیز، زنده داشتن یاد و راه و درس جاودانه‏ى امام خمینى (اعلى‏اللَّه‏کلمته) است، که مشعل راه و ترسیم‏کننده‏ى خط اساسى حرکت و تعیین‏کننده‏ى شاخصهاى اصلى و حیاتى این جاده‏ى مبارک و فرجام تابناک آن است. حیات و شخصیت خمینى کبیر، تجسم اسلام ناب محمّدى(صلّى‏اللَّه‏علیه‏واله‏وسلّم) و تبلور انقلاب اسلامى بوده و او خود و سخنش و انگشت اشاره‏اش، خضر راه این حرکت الهى و روشنگر نقاط مبهم و برطرف‏کننده‏ى همه‏ى تردیدها بوده و همچنان خواهد بود. ملت ایران و از همه بیشتر مسؤولان کشور، باید این درس بزرگ را هرگز از یاد نبرند.

2)این نهضت مردمى و انقلاب بى‏نظیرى که در منتهاى مبارزات پانزده‏ساله‏ى آن پدید آمد و حماسه‏ى عظیمى که در عمر یازده ساله‏ى این نظام به ظهور رسید و شهادت نفوس طیبه و تحمل آن همه دشواریها و شکنجه‏ها و مصیبتها از سوى ملت مؤمن و مبارز ما، همه و همه به خاطر اسلام بود. این ملت بزرگ و امام بزرگوارش، سعادت را در پیروى حقیقى از اسلام دانستند و حاکمیت اسلام را وسیله‏ى نجات از سلطه‏ى شیطانها و طاغوتها و ستمگران دیدند و رضاى خدا را در پیگیرى از حاکمیت اسلام جستجو کردند. ملتهاى مسلمان و مخلصان دلسوز در سراسر جهان اسلام نیز به خاطر اسلام بوده و هست که این انقلاب و این نظام را متعلق به خود دانسته و از آن حمایت و دفاع کردند و مى‏کنند. ازاین‏رو، جمهورى اسلامى بزرگترین وظیفه‏اش آن است که اسلام را در زندگى مردم تحقق بخشد و جامعه را به صورت یک جامعه‏ى نمونه‏ى اسلامى درآورد.

براى عملى شدن این هدف - که گامهاى اساسى و بلند آن، از آغاز پیروزى به وسیله‏ى همه‏ى دست‏اندرکاران و با اشراف و اهتمام شدید امام(رضوان‏اللَّه علیه) برداشته شده - باید قواى سه‏گانه‏ى کشور هماهنگ و پیگیر عمل کنند و حوزه‏هاى علمیه و مراکز فرهنگى و پژوهشى اسلامى، به تلاش وسیع دست زنند و سرچشمه‏ى پایان‏ناپذیر تفقه و اجتهاد آگاهانه و بصیر را در خدمت عمق و گسترش معارف اسلامى به کار گیرند و دستگاه فکرى و عملى نظام جمهورى اسلامى، با هم و در کنار هم، جامعه را در راه اسلامى شدنِ روزافزون و به سمت هدفهاى اسلامى پیش ببرند.

تمامى آحاد ملت مسلمان، در حفظ و حراست از احکام نورانى آن و سعى در گسترش و تعمیق آن در جامعه، داراى وظیفه‏یى بزرگند. امر به معروف و نهى از منکر که یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن همه‏ى فرایض اسلامى است، باید در جامعه‏ى ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسؤول احساس کند.

ما هنوز تا یک جامعه‏ى کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را به‏طور کامل تأمین کند و تباهى و کجروى و ظلم و انحطاط را ریشه‏کن سازد، فاصله‏ى زیادى داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن امر به معروف و نهى از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبه‏روز گرمتر و پُررونق‏تر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانه‏هاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.

3)فوریترین هدف تشکیل نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است. قیام پیامبران خدا و نزول کتاب و میزان الهى، براى همین بود که مردم از فشار ظلم و تبعیض و تحمیل نجات یافته، در سایه‏ى قسط و عدل زندگى کنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به کمالات انسانى نایل آیند. دعوت به نظام اسلامى، منهاى اعتقادى راسخ و عملى پیگیر در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلکه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرایش اسلامى، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا، و محرومین، در سرلوحه‏ى برنامه‏هاى آن نباشد، غیراسلامى و منافقانه است. و از همین‏جاست که ادعاى سلاطین و حکامى که با وجود داعیه‏ى مسلمانى و شعار پیروى از قرآن، راه دیگر جباران را پیموده و فاصله‏ى فقیر و غنى را بیشتر کرده و خود در صف اغنیا قرار گرفته و از درد فقرا و پابرهنگان غافل مانده‏اند، چه در تاریخ و چه در زمان حاضر، همواره از سوى هوشمندانِ آشنا به معارف قرآن و اسلام، مردود دانسته شده است.

در نظام اسلامى باید همه‏ى افراد جامعه، در برابر قانون و در استفاده از امکانات خداداد میهن اسلامى، یکسان و در بهره‏مندى از مواهب حیات، متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتى قادر به زورگویى نباشد و هیچ‏کس نتواند برخلاف قانون، میل و اراده‏ى خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه، مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفه‏ى بزرگ دولت و دستگاه قضایى محسوب شود. هیچ‏کس به خاطر تمکن مالى، قدرت آن را نیابد که در امور سیاسى کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتى در جامعه، به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامى را پشتیبان و حامى خود حس کنند و برنامه‏هاى آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند.

امام بزرگوار ما، این را یکى از اساسیترین مسایل جمهورى اسلامى دانسته و قویترین بیانات را در این‏باره ایراد نموده‏اند و این، خصوصیت غیرقابل تفکیک جمهورى اسلامى است. هیچ حایلى نباید بتواند مسؤولین نظام و مدیران بخشهاى مختلف آن را از این هدف اساسى غافل کند. پابرهنگان و کوخ‏نشینان و اکثریت مردم ما که بر اثر سیاستهاى خائنانه و خانه‏برانداز رژیم ستمشاهى، در فقر و محرومیت بسر مى‏برند، همواره صادقترین و با اخلاصترین یاوران این انقلاب و این نظام بوده‏اند و هستند و نظام اسلامى باید رفع محرومیت از آنان را در صدر برنامه‏هاى سازنده‏ى خود قرار دهد.

4)وحدت کلمه، رمز پیروزى ملت ایران در مراحل مختلف بوده و امروزه نیز مهمترین وسیله‏ى ملت ما براى مقابله با تحریکها و توطئه‏هاست. باتوجه به سرگذشت دوران دهساله و تأمل در حوادث آن، که حاکى از آسیب‏ناپذیرى جمهورى اسلامى در برابر انواع توطئه‏هاى دشمنان داخلى و خارجى است، اهمیت وحدت و یکپارچگى ملت و مسؤولان بیشتر آشکار مى‏شود.

ملت ایران و مدیران و گردانندگان کشور، باید بر گرد اصول اساسى نظام جمهورى اسلامى مجتمع گشته و همه‏ى توان و نیروى خود را براى تحقق و حراست از آن متمرکز کنند وهیچ خواسته و شعار و هیچ انگیزه‏ى فردى و گروهى و قومى و فرقه‏یى نتواند فرد و یا جمعى را از تلاش براى آن اصول و رسیدن به هدفهاى نظام جمهورى اسلامى باز دارد.

همه‏ى ملت رشید ایران، مخصوصاً آنان که سخن و عملشان در معرض قضاوت و توجه دیگران است، باید صفوف خود را متحد و مرصوص ساخته، با وحدت و همکارى و با گامهاى استوار، به سوى اهداف عالیه‏ى اسلام، قدرتمندانه حرکت کنند و دشمنان کمین‏گرفته را که مترصد فرصتند، مأیوس سازند.

رسانه‏هاى خبرى بیگانه که مظهر تمایلات و سیاستها و نیّات خصمانه و اغراض خبیث سردمداران سیاستهاى جهانیند، برروى هر کلمه و هر اشاره‏یى که از آن، بوى اختلاف و دودستگى استشمام شود و یا بتوان چنین وانمود کرد، شدیداً حساسیت نشان داده و با بزرگ کردن نکته‏هاى ریز و مطرح ساختن استنباطهاى دروغین از گفته‏ها و نوشته‏ها در ایران، به‏طور دایم در تلاشند که شاید بتوانند تصویرى مشوّش و آلوده به اختلافات و زدوخورد داخلى از ایران اسلامى - که بحمداللَّه برخوردار از وحدت و یکپارچگى کم نظیرى است - به مردم ایران و جهان ارایه دهند و زمینه‏ى دودستگى و نفاق را با این وسوسه‏ها به وجود آورند. اینها همه نشانه‏ى آن است که امروزه دشمن از همه‏ى راهها براى تضعیف جمهورى اسلامى عاجر مانده و بدخواهانه در کمین اختلافات داخلى و شکست وحدت عمومى نشسته است.

ملت رشید ایران و مسؤولان و متصدیان امور کشور و نمایندگان محترم مجلس، گویندگان و نویسندگان، باید مانند همیشه به این طمع خام دشمن پاسخ مناسب را بدهند و وحدتى را که صنع الهى و رحمت شامله‏ى حق بر ملت ایران است، با همه‏ى وجود پاسدارى کنند.

5)حفظ عزت و کرامت انقلابى جمهورى اسلامى و ملت ایران در مناسبات بین‏المللى، یکى دیگر از نقاط اصلى است. پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، تحولى ژرف در ارتباطات بین‏المللى از دو نظر به‏وجود آورد:

اول این‏که هیمنه‏ى دو ابرقدرتِ آن روز دنیا را در رابطه‏شان با دولتهاى ضعیف جهان، شکستى سخت داد و ابهتى را که به‏مرور در چشم ملتها و دولتها به دست آورده بودند، بشدت تضعیف کرد.

دوم آن‏که به ملتها دلگرمى و شجاعت بخشید و جرأت و گستاخى در مقابله با دولتهاى دست‏نشانده را به آنان تزریق کرد. گرچه این تأثیرات عمیق، بتدریج در جهان ظاهر شد و امروز پس از یازده سال، چهره‏ى سیاسى عالم را دگرگون کرده است، اما همه‏ى چشمهاى تیزبین، از همان آغاز تشخیص دادند که با پیروزى این انقلاب عظیم، عصر جدیدى در مناسبات عالم پدید آمده است. این عصر را باید «عصر امام خمینى» نامید و ویژگى آن، عبارت است از بیدارى و جرأت و اعتماد به نفس ملتها در برابر زورگویى ابرقدرتها و شکستن بتهاى قدرت ظالمانه و بالندگى نهال قدرت واقعى انسانها و سربرآوردن ارزشهاى معنوى و الهى.

امروز که با دفن مارکسیسم و تلاشى بلوک شرق و قیامهاى مردمى برضد حکومتهاى استبدادى کمونیست، پیش‏بینیهاى امام بزرگوار تحقق یافت و یکى از دو ابرقدرت از صحنه‏ى سیاست عالم حذف و به قدرت درجه‏ى دوم تبدیل گردیده و ابرقدرت دیگر هم از سویى با اوجگیرى مقاومتهاى مردمى در بسیارى از نقاط عالم، از جنوب و شمال آفریقا و فلسطین اشغالى تا اقصا نقاط شرق آسیا و از سوى دیگر، با گسترش روزافزون فساد و بى‏ایمانى و بى‏بندوبارى، خلأ معنویت و تفکر مکتبى در داخل جامعه‏ى امریکایى و گسسته شدن رشته‏ى «مبارزه با کمونیسم» که همواره سردمداران امریکا مى‏خواستند با آن، خلأ یک عقیده‏ى وحدتبخش را در میان ملت خود پُر کنند و نیز از سوى دیگر، برهم‏ریختن محاسباتى که بر روابط اروپا و امریکا حاکم بود، موجب نفوذ دولت امریکا حتّى بر کشورهاى اروپایى مى‏شد، بشدت احساس خطر مى‏کند و موقعیت خود را در جهان متزلزل مى‏بیند.

براى حفظ این روندِ روبه اشتعال و تقویت روحیه‏ى ملتهاى اصیل و مظلوم، جمهورى اسلامى موظف است کوچکترین تغییرى در چهره‏ى باصلابت و موضع باعزت خود در مناسبات بین‏المللى ایجاد نکند؛ با قلدران، از موضع قدرت و با دولتهاى ضعیف، از موضع حمایت و با ملتهاى بپاخاسته، از موضع رعایت و هدایت سخن بگوید و عمل کند؛ دولت امریکا را به مثابه‏ى رأس فتنه و استکبار و رمز غدارى و شیطنت و به خاطر ستمش به کشورهاى ضعیف و حمایتش از صهیونیسم غاصب و دشمنیش با بیدارى و آزادى ملتها و خصومت عمیق و جنایتبارش با ملت ایران، محکوم و منفور و مطرود دانسته، هیچ فرصتى را براى افشاى چهره‏ى تزویرآلود و رسوا کردن آن مدعیان آزادى و غیره و بیان این حقایق از دست ندهد.

مسأله‏ى فلسطین، مسأله‏ى اول بین‏الملل اسلامى است. امروز که مبارزات ملت فلسطین در زیر پرچم اسلام، خواب از چشم دولت غاصب صهیونیست و حامیانش ربوده است، بزرگترین وظیفه‏ى ملت و دولت ما و همه‏ى ملتها و دولتهاى مسلمان، حمایت از این مبارزات است. غده‏ى سرطانى اسرائیل را تنها از طریق همین مبارزات مى‏توان ریشه‏کن ساخت و جهان اسلام را از خطرات مهلک آن نجات داد. سکوت و سازش خیانت‏آلود بسیارى از دولتهاى عربى و حتّى تظاهر بعضى از آنان به بى‏تفاوتى و عدم حساسیت نسبت به سرنوشت فلسطین، کار را به جایى رسانده است که دولت غاصب صهیونیست، پس از سالها کتمان و حتّى انکار، اکنون دوباره داعیه‏ى اسرائیل بزرگ را علناً بر زبان مى‏آورد و با بى‏شرمى و وقاحت، نیت پلید غصب سرزمینهاى جدیدى از میهن اسلامى را تکرار مى‏کند.

بعضى از پادشاهان و رؤساى عرب، به خاطر جلب نظر معبودشان امریکا، حتّى انگیزه‏هاى عربى و عرق قومیت را که دایماً از آن دم مى‏زنند، در برابر اسرائیل به فراموشى مى‏سپارند و به جاى آن، میدان مسابقه با اسرائیل در گرفتن کمک از امریکا را هرچه بیشتر گرم مى‏کنند. این داغ ننگ را چه کسى از پیشانى ملت عرب خواهد زدود؟ و آیا جوانان مسلمان بیدار در کشورهاى عربى، این خیانت را بر خودفروختگان خواهند بخشید؟!

در نظر این زمامداران خائن، قومیت و وحدت عربى، فقط هنگامى باید مورد استفاده قرار گیرد که امریکا بخواهد از آن در برابر ایران اسلامى و اسلام ناب محمّدى(صلّى‏اللَّه‏علیه‏واله) بهره‏بردارى کند. اُف بر وجدانهاى خفته و دلهاى ناپاکى که لطف و عنایت امریکا را به قیمت ازدست‏دادن همه چیز، هم ثروتهاى خداداد طبیعى، هم شأن و کرامت انسانى و ایمان اسلامى و آبرو و اعتبار و تشخص ملت خود طلب کردند و با کفران نعمتهاى خدا، خود و ملتهایشان را در سراشیب انحطاط و ابتلا به غضب الهى دچار ساختند. «الم تر الى الّذین بدّلوا نعمت‏اللَّه کفراً واحلّوا قومهم دارالبوار جهنّم یصلونها و بئس القرار».(8)

چه شد آن شور و هیجانى که در برابر اسرائیل غاصب ابراز مى‏شد؟ و چه شد تعهدى که رؤساى عرب با ملتهاى خود درباره‏ى مبارزه با اسرائیل بستند؟ لعنت خدا و بندگان صالحش بر آن دستى که اولین معاهده‏ى سازش با اسرائیل را امضاء کرد و زندگى سیاه دنیوى و سرنوشت اخروى خود را با فرعون قرین ساخت. و نفرین بندگان صالح و فرشتگان و انبیا و اولیا بر آنان که آن راه را ادامه داده‏اند و مى‏دهند؛ مخصوصاً آنان که امید کاذبى به ملت مظلوم فلسطین داده و آن‏گاه به بهاى سیه‏روزى آنان، عیش ناپایدارى براى خود فراهم کردند.

ملت فلسطین نباید و نمى‏تواند آزادى و حقوق حقه‏ى خود را در کنفرانس و گردهماییهاى سران عرب جستجو کند. این نشست و برخاستها، اگر براى فلسطینى‏هاى مظلوم، شوم و بدفرجام نباشد، حداقل بى‏فایده و بى‏خاصیت است. رؤسایى که در این ایام به عنوان فلسطین گردهم آمدند، اگر صادقانه در اندیشه‏ى نجات فلسطین بودند، باید دربرابر پیشنهاد مزورانه‏ى رئیس‏جمهورى امریکا، موضعى سخت و قاطع گرفته، براى کمک مالى و تسلیحاتى و سیاسى به مبارزان داخل فلسطین اشغالى، تصمیمهاى عاجل و واقعى مى‏گرفتند و به شعارهاى پوچ اکتفا نمى‏کردند و اگر چنین نشود - که نشده است و با وضع فعلى جهان عرب و حکام آن، نخواهد هم شد - مبارزان داخل باید به خدا و به نیروى مردمى و اسلامى تکیه کنند و بدانند: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن‏اللَّه واللَّه مع‏الصّابرین».(9)

6)تکیه بر مردم و حاکمیت اراده و خواست و تشخیص آنان، رکن مهم دیگرى است که روزبه‏روز باید تحکیم و تقویت شود. مردم آزاده‏ى ما، با اراده‏ى قاطع خود که از ایمان عمیق آنان به اسلام ناشى مى‏شود، مبارزات را تا پیروزى ادامه داده و جمهورى اسلامى را به وجود آورده و با فداکارى و ایثارى بى‏نظیر، از آن حراست نموده‏اند و از این پس هم در همه حال، نظام اسلامى متکى به مردم و متعلق به مردم و در اختیار مردم خواهد بود. مجلس شوراى اسلامى که در آزادى و استقلال رأى در جهان بى‏نظیر است، مظهر اراده‏ى مردم و رئیس‏جمهور، وکیل و برگزیده‏ى مردم و مدیران کشور، آحادى از مردمند و مردم داراى حق رأى و بیان و تصمیم در کلیه‏ى امور سیاسى، اقتصادى و اجتماعیند. و این، یکى از برکات بزرگ اسلام و طرح منحصربه‏فردى است که نظامهاى شرق و غرب، از ارایه‏ى آن ناتوان بوده‏اند و در هیچیک از سیستمهاى حکومتى عالم، نمى‏توان نظیر آن را یافت.

علاوه بر نظامهاى ورشکسته و متلاشى‏شده‏ى کمونیستى که در آن، حزب منحصربه‏فرد کمونیست، به جاى مردم تصمیم مى‏گرفت و علاوه بر نظامهاى ارتجاعى مستبدانه که در آن، سلطنتهاى موروثى و ریاستهاى ناشى از کودتاى نظامى، با آن زندگیهاى قارونى و دیکتاتوریهاى فرعونى، وبال جان و زندگى مردم محسوب مى‏شوند، در کشورهایى هم که اسماً داراى نظام دمکراسیند و حکومتها على‏الظاهر با رأى و انتخاب مردم بر سر کار مى‏آیند، باطن کار چیز دیگرى است و زمام همه‏ى کار، در دست کمپانیها و سرمایه‏داران استثمارگر است و این قدرت پول و سرمایه است که با در دست داشتن رسانه‏ها و قدرت تبلیغات، امر را بر خود مردم هم مشتبه مى‏کند.

در همه جاى عالم، فاصله‏ى میان زندگى رؤساى کشور با مردم کوچه و بازار، فاصله‏ى شاه و گداست و حتّى حکومتهایى هم که داعیه‏ى توده‏یى داشتند، نتوانستند از زندگى مسرفانه‏ى شاهان براى خود صرف‏نظر کنند. افتخار نظام اسلامى آن است که امام عظیم‏الشأنش تا پایان عمر در زىّ طلبگى زندگى کرد و مسؤولان کشور بدون استثنا، دامان خود را از طرز زندگیهاى رایج مسؤولان در سایر کشورها پاکیزه نگهداشتند و مانند قشرهاى متوسط مردم خود زندگى کرده‏اند. مردم میان خود و مسؤولان، آن فاصله‏ى عمیقى را که در همه جاى دنیا میان مردم و مسؤولان هست، مشاهده نکردند؛ حرف خود را بى‏محابا زده و اگر انتقادى داشته‏اند، براحتى مطرح ساخته‏اند و مطبوعات، حتّى رادیو و تلویزیون، همواره نظرات گوناگون را در مسایل کشور منعکس کرده و مردم را در معرض افکار و سلیقه‏هاى گوناگون قرار داده‏اند و این، موضوعى روشن و مشهود است. حتّى ورشکستگان سیاسى و دسته‏جاتى که در امتحانات متعددى از آغاز انقلاب، مردود و در نزد مردم سرافکنده و به وسیله‏ى آنان مطرود شده‏اند نیز هنگامى که به تحریک اجانب، مقالات زهرآگین و کینه‏توزانه برعلیه نظام اسلامى و مسؤولان کشور مى‏نویسند، انواع اتهام را به آنان مى‏زنند، این نوشته را بدون هیچ مانع و رادعى به چاپ رسانده، تا هرجا که خواننده‏یى بیابند، منتشر مى‏کنند و على‏رغم میل خود، عملاً وجود آزادى را اثبات مى‏کنند.

بعضى از این نویسندگان و گویندگان که عمر باطل خود را غرقه در فساد و آلودگیهاى اخلاقى و سیاسى و انواع هرزگیها گذرانیده‏اند، با حکومت اسلامى که راه را بر این تباهیها و هرزگیها بسته است و اربابان خارجى آنها را بیرون رانده، مخالفند و آن‏گاه این مخالفت و عناد را که مخالفت با اسلام و استقلال و آزادگى ملى و طهارت اخلاقى است، به حساب خرده‏گیرى و انتقاد از اوضاع سیاسى و اقتصادى مى‏گذارند و درحالى‏که آزادانه هرچه خواسته‏اند، گفته‏اند، با وقاحت و بى‏شرمى، مطالبه‏ى آزادى مى‏کنند! خواست حقیقى اینها، بازشدن پاى امریکا و فروختن کشور به دشمنان است و خصم آنان، ملت رشید و آگاه است. ملت ما، حسرت بازگشت به دوران بردگى امریکا را بر دل آنان خواهد گذاشت و با همه‏ى وجود، دستاورد بزرگ خود - یعنى نظام اسلامى و حاکمیت اراده و ایمان انسانها - را حراست خواهد کرد.

نظام اسلامى، هرگز نخواسته آزادى را که پرچمدار آن اسلام و قرآن است، از مدعیان دروغگوى آزادى در نظامهاى غربى بیاموزد. ما آزادىِ فساد و بى‏بندوبارى و هرزگى و آزادىِ دروغ و تزویر و فریب و آزادىِ ظلم و استثمار و تجاوز به حقوق ملتها را که غرب پرچمدار و مرتکب آن بوده است، صریحاً و قاطعاً رد مى‏کنیم. ما آن آزادى را که به سلمان رشدى مرتد نابکار، اجازه‏ى اهانت به مقدسات یک میلیارد انسان را مى‏دهد، اما به مسلمانان انگلیس حتّى حق شکایتِ از او را هم نمى‏دهد؛ به دولت امریکا حق تحریک و سردستگى اوباش مخالف با یک حکومت مردمى را مى‏دهد، اما به آن حکومت مردمى، حق مقابله با آن اوباش را نمى‏دهد؛ به سرمایه‏داران غارتگر، حق ورود نامشروع به کشورهاى ضعیف و چپاولِ هست و نیست آن ملتها را مى‏دهد، و به آن ملتها حق مبارزه‏ى با آنان را نمى‏دهد، مردود و منفور مى‏شماریم و آن را ننگ بشریت مى‏دانیم.

آزادى در منطق ما، آزادى‏یى است که اسلام به ملتها مى‏بخشد و آنان را به کوه استوارى در برابر سلطه‏گران ظالم و غاصب تبدیل مى‏کند؛ همان‏طور که در مورد ملت ایران اتفاق افتاد و این معجزه پدید آمد. و این آزادى در کشور ما همواره هست و خواهد بود و همه‏ى آحاد ملت باید آن را حفظ کنند. مسؤولان کشور باید مانند همیشه، پاس حضور مردمى و تأثیر تعیین‏کننده‏ى آن در استقلال کشور را بدارند و به‏طور روزافزون، مردم را به حضور و فعالیت در صحنه‏هاى سیاسى و اقتصادى، فرهنگى و دفاعى و امنیتى تشویق نمایند.