سومین قسمت پیام به مناسبت ارتحال امام خمینی سلام الله علیه
اکنون، یک سال پس از رحلت آن پدر دلسوز و مرشد و معلم آگاه و حکیم، اینجانب لازم مىدانم اساسیترین معارف انقلاب را که همه در شمار بیّنات مکتب انقلاب و برخاسته از اصول و احکام اسلام است، یکبار دیگر به برادران و خواهران خود تذکر داده، همهى ملت انقلابى و شجاعمان را به توجه و اهتمام روزافزون نسبت به آنها دعوت کنم:
1)پیش از هر چیز، زنده داشتن یاد و راه و درس جاودانهى امام خمینى (اعلىاللَّهکلمته) است، که مشعل راه و ترسیمکنندهى خط اساسى حرکت و تعیینکنندهى شاخصهاى اصلى و حیاتى این جادهى مبارک و فرجام تابناک آن است. حیات و شخصیت خمینى کبیر، تجسم اسلام ناب محمّدى(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) و تبلور انقلاب اسلامى بوده و او خود و سخنش و انگشت اشارهاش، خضر راه این حرکت الهى و روشنگر نقاط مبهم و برطرفکنندهى همهى تردیدها بوده و همچنان خواهد بود. ملت ایران و از همه بیشتر مسؤولان کشور، باید این درس بزرگ را هرگز از یاد نبرند.
2)این نهضت مردمى و انقلاب بىنظیرى که در منتهاى مبارزات پانزدهسالهى آن پدید آمد و حماسهى عظیمى که در عمر یازده سالهى این نظام به ظهور رسید و شهادت نفوس طیبه و تحمل آن همه دشواریها و شکنجهها و مصیبتها از سوى ملت مؤمن و مبارز ما، همه و همه به خاطر اسلام بود. این ملت بزرگ و امام بزرگوارش، سعادت را در پیروى حقیقى از اسلام دانستند و حاکمیت اسلام را وسیلهى نجات از سلطهى شیطانها و طاغوتها و ستمگران دیدند و رضاى خدا را در پیگیرى از حاکمیت اسلام جستجو کردند. ملتهاى مسلمان و مخلصان دلسوز در سراسر جهان اسلام نیز به خاطر اسلام بوده و هست که این انقلاب و این نظام را متعلق به خود دانسته و از آن حمایت و دفاع کردند و مىکنند. ازاینرو، جمهورى اسلامى بزرگترین وظیفهاش آن است که اسلام را در زندگى مردم تحقق بخشد و جامعه را به صورت یک جامعهى نمونهى اسلامى درآورد.
براى عملى شدن این هدف - که گامهاى اساسى و بلند آن، از آغاز پیروزى به وسیلهى همهى دستاندرکاران و با اشراف و اهتمام شدید امام(رضواناللَّه علیه) برداشته شده - باید قواى سهگانهى کشور هماهنگ و پیگیر عمل کنند و حوزههاى علمیه و مراکز فرهنگى و پژوهشى اسلامى، به تلاش وسیع دست زنند و سرچشمهى پایانناپذیر تفقه و اجتهاد آگاهانه و بصیر را در خدمت عمق و گسترش معارف اسلامى به کار گیرند و دستگاه فکرى و عملى نظام جمهورى اسلامى، با هم و در کنار هم، جامعه را در راه اسلامى شدنِ روزافزون و به سمت هدفهاى اسلامى پیش ببرند.
تمامى آحاد ملت مسلمان، در حفظ و حراست از احکام نورانى آن و سعى در گسترش و تعمیق آن در جامعه، داراى وظیفهیى بزرگند. امر به معروف و نهى از منکر که یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن همهى فرایض اسلامى است، باید در جامعهى ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسؤول احساس کند.
ما هنوز تا یک جامعهى کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را بهطور کامل تأمین کند و تباهى و کجروى و ظلم و انحطاط را ریشهکن سازد، فاصلهى زیادى داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن امر به معروف و نهى از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبهروز گرمتر و پُررونقتر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانههاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.
3)فوریترین هدف تشکیل نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است. قیام پیامبران خدا و نزول کتاب و میزان الهى، براى همین بود که مردم از فشار ظلم و تبعیض و تحمیل نجات یافته، در سایهى قسط و عدل زندگى کنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به کمالات انسانى نایل آیند. دعوت به نظام اسلامى، منهاى اعتقادى راسخ و عملى پیگیر در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلکه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرایش اسلامى، اگر تأمین قسط و عدل و نجات ضعفا، و محرومین، در سرلوحهى برنامههاى آن نباشد، غیراسلامى و منافقانه است. و از همینجاست که ادعاى سلاطین و حکامى که با وجود داعیهى مسلمانى و شعار پیروى از قرآن، راه دیگر جباران را پیموده و فاصلهى فقیر و غنى را بیشتر کرده و خود در صف اغنیا قرار گرفته و از درد فقرا و پابرهنگان غافل ماندهاند، چه در تاریخ و چه در زمان حاضر، همواره از سوى هوشمندانِ آشنا به معارف قرآن و اسلام، مردود دانسته شده است.
در نظام اسلامى باید همهى افراد جامعه، در برابر قانون و در استفاده از امکانات خداداد میهن اسلامى، یکسان و در بهرهمندى از مواهب حیات، متعادل باشند. هیچ صاحب قدرتى قادر به زورگویى نباشد و هیچکس نتواند برخلاف قانون، میل و ارادهى خود را به دیگران تحمیل کند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه، مورد عنایت خاص حکومت باشند و رفع محرومیت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظیفهى بزرگ دولت و دستگاه قضایى محسوب شود. هیچکس به خاطر تمکن مالى، قدرت آن را نیابد که در امور سیاسى کشور و در مدیریت جامعه دخالت و نفوذ کند و هیچ تدبیر و حرکتى در جامعه، به افزایش شکاف میان فقرا و اغنیا نینجامد. پابرهنگان، حکومت اسلامى را پشتیبان و حامى خود حس کنند و برنامههاى آن را در جهت رفاه و رفع محرومیت خود بیابند.
امام بزرگوار ما، این را یکى از اساسیترین مسایل جمهورى اسلامى دانسته و قویترین بیانات را در اینباره ایراد نمودهاند و این، خصوصیت غیرقابل تفکیک جمهورى اسلامى است. هیچ حایلى نباید بتواند مسؤولین نظام و مدیران بخشهاى مختلف آن را از این هدف اساسى غافل کند. پابرهنگان و کوخنشینان و اکثریت مردم ما که بر اثر سیاستهاى خائنانه و خانهبرانداز رژیم ستمشاهى، در فقر و محرومیت بسر مىبرند، همواره صادقترین و با اخلاصترین یاوران این انقلاب و این نظام بودهاند و هستند و نظام اسلامى باید رفع محرومیت از آنان را در صدر برنامههاى سازندهى خود قرار دهد.
4)وحدت کلمه، رمز پیروزى ملت ایران در مراحل مختلف بوده و امروزه نیز مهمترین وسیلهى ملت ما براى مقابله با تحریکها و توطئههاست. باتوجه به سرگذشت دوران دهساله و تأمل در حوادث آن، که حاکى از آسیبناپذیرى جمهورى اسلامى در برابر انواع توطئههاى دشمنان داخلى و خارجى است، اهمیت وحدت و یکپارچگى ملت و مسؤولان بیشتر آشکار مىشود.
ملت ایران و مدیران و گردانندگان کشور، باید بر گرد اصول اساسى نظام جمهورى اسلامى مجتمع گشته و همهى توان و نیروى خود را براى تحقق و حراست از آن متمرکز کنند وهیچ خواسته و شعار و هیچ انگیزهى فردى و گروهى و قومى و فرقهیى نتواند فرد و یا جمعى را از تلاش براى آن اصول و رسیدن به هدفهاى نظام جمهورى اسلامى باز دارد.
همهى ملت رشید ایران، مخصوصاً آنان که سخن و عملشان در معرض قضاوت و توجه دیگران است، باید صفوف خود را متحد و مرصوص ساخته، با وحدت و همکارى و با گامهاى استوار، به سوى اهداف عالیهى اسلام، قدرتمندانه حرکت کنند و دشمنان کمینگرفته را که مترصد فرصتند، مأیوس سازند.
رسانههاى خبرى بیگانه که مظهر تمایلات و سیاستها و نیّات خصمانه و اغراض خبیث سردمداران سیاستهاى جهانیند، برروى هر کلمه و هر اشارهیى که از آن، بوى اختلاف و دودستگى استشمام شود و یا بتوان چنین وانمود کرد، شدیداً حساسیت نشان داده و با بزرگ کردن نکتههاى ریز و مطرح ساختن استنباطهاى دروغین از گفتهها و نوشتهها در ایران، بهطور دایم در تلاشند که شاید بتوانند تصویرى مشوّش و آلوده به اختلافات و زدوخورد داخلى از ایران اسلامى - که بحمداللَّه برخوردار از وحدت و یکپارچگى کم نظیرى است - به مردم ایران و جهان ارایه دهند و زمینهى دودستگى و نفاق را با این وسوسهها به وجود آورند. اینها همه نشانهى آن است که امروزه دشمن از همهى راهها براى تضعیف جمهورى اسلامى عاجر مانده و بدخواهانه در کمین اختلافات داخلى و شکست وحدت عمومى نشسته است.
ملت رشید ایران و مسؤولان و متصدیان امور کشور و نمایندگان محترم مجلس، گویندگان و نویسندگان، باید مانند همیشه به این طمع خام دشمن پاسخ مناسب را بدهند و وحدتى را که صنع الهى و رحمت شاملهى حق بر ملت ایران است، با همهى وجود پاسدارى کنند.
5)حفظ عزت و کرامت انقلابى جمهورى اسلامى و ملت ایران در مناسبات بینالمللى، یکى دیگر از نقاط اصلى است. پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، تحولى ژرف در ارتباطات بینالمللى از دو نظر بهوجود آورد:
اول اینکه هیمنهى دو ابرقدرتِ آن روز دنیا را در رابطهشان با دولتهاى ضعیف جهان، شکستى سخت داد و ابهتى را که بهمرور در چشم ملتها و دولتها به دست آورده بودند، بشدت تضعیف کرد.
دوم آنکه به ملتها دلگرمى و شجاعت بخشید و جرأت و گستاخى در مقابله با دولتهاى دستنشانده را به آنان تزریق کرد. گرچه این تأثیرات عمیق، بتدریج در جهان ظاهر شد و امروز پس از یازده سال، چهرهى سیاسى عالم را دگرگون کرده است، اما همهى چشمهاى تیزبین، از همان آغاز تشخیص دادند که با پیروزى این انقلاب عظیم، عصر جدیدى در مناسبات عالم پدید آمده است. این عصر را باید «عصر امام خمینى» نامید و ویژگى آن، عبارت است از بیدارى و جرأت و اعتماد به نفس ملتها در برابر زورگویى ابرقدرتها و شکستن بتهاى قدرت ظالمانه و بالندگى نهال قدرت واقعى انسانها و سربرآوردن ارزشهاى معنوى و الهى.
امروز که با دفن مارکسیسم و تلاشى بلوک شرق و قیامهاى مردمى برضد حکومتهاى استبدادى کمونیست، پیشبینیهاى امام بزرگوار تحقق یافت و یکى از دو ابرقدرت از صحنهى سیاست عالم حذف و به قدرت درجهى دوم تبدیل گردیده و ابرقدرت دیگر هم از سویى با اوجگیرى مقاومتهاى مردمى در بسیارى از نقاط عالم، از جنوب و شمال آفریقا و فلسطین اشغالى تا اقصا نقاط شرق آسیا و از سوى دیگر، با گسترش روزافزون فساد و بىایمانى و بىبندوبارى، خلأ معنویت و تفکر مکتبى در داخل جامعهى امریکایى و گسسته شدن رشتهى «مبارزه با کمونیسم» که همواره سردمداران امریکا مىخواستند با آن، خلأ یک عقیدهى وحدتبخش را در میان ملت خود پُر کنند و نیز از سوى دیگر، برهمریختن محاسباتى که بر روابط اروپا و امریکا حاکم بود، موجب نفوذ دولت امریکا حتّى بر کشورهاى اروپایى مىشد، بشدت احساس خطر مىکند و موقعیت خود را در جهان متزلزل مىبیند.
براى حفظ این روندِ روبه اشتعال و تقویت روحیهى ملتهاى اصیل و مظلوم، جمهورى اسلامى موظف است کوچکترین تغییرى در چهرهى باصلابت و موضع باعزت خود در مناسبات بینالمللى ایجاد نکند؛ با قلدران، از موضع قدرت و با دولتهاى ضعیف، از موضع حمایت و با ملتهاى بپاخاسته، از موضع رعایت و هدایت سخن بگوید و عمل کند؛ دولت امریکا را به مثابهى رأس فتنه و استکبار و رمز غدارى و شیطنت و به خاطر ستمش به کشورهاى ضعیف و حمایتش از صهیونیسم غاصب و دشمنیش با بیدارى و آزادى ملتها و خصومت عمیق و جنایتبارش با ملت ایران، محکوم و منفور و مطرود دانسته، هیچ فرصتى را براى افشاى چهرهى تزویرآلود و رسوا کردن آن مدعیان آزادى و غیره و بیان این حقایق از دست ندهد.
مسألهى فلسطین، مسألهى اول بینالملل اسلامى است. امروز که مبارزات ملت فلسطین در زیر پرچم اسلام، خواب از چشم دولت غاصب صهیونیست و حامیانش ربوده است، بزرگترین وظیفهى ملت و دولت ما و همهى ملتها و دولتهاى مسلمان، حمایت از این مبارزات است. غدهى سرطانى اسرائیل را تنها از طریق همین مبارزات مىتوان ریشهکن ساخت و جهان اسلام را از خطرات مهلک آن نجات داد. سکوت و سازش خیانتآلود بسیارى از دولتهاى عربى و حتّى تظاهر بعضى از آنان به بىتفاوتى و عدم حساسیت نسبت به سرنوشت فلسطین، کار را به جایى رسانده است که دولت غاصب صهیونیست، پس از سالها کتمان و حتّى انکار، اکنون دوباره داعیهى اسرائیل بزرگ را علناً بر زبان مىآورد و با بىشرمى و وقاحت، نیت پلید غصب سرزمینهاى جدیدى از میهن اسلامى را تکرار مىکند.
بعضى از پادشاهان و رؤساى عرب، به خاطر جلب نظر معبودشان امریکا، حتّى انگیزههاى عربى و عرق قومیت را که دایماً از آن دم مىزنند، در برابر اسرائیل به فراموشى مىسپارند و به جاى آن، میدان مسابقه با اسرائیل در گرفتن کمک از امریکا را هرچه بیشتر گرم مىکنند. این داغ ننگ را چه کسى از پیشانى ملت عرب خواهد زدود؟ و آیا جوانان مسلمان بیدار در کشورهاى عربى، این خیانت را بر خودفروختگان خواهند بخشید؟!
در نظر این زمامداران خائن، قومیت و وحدت عربى، فقط هنگامى باید مورد استفاده قرار گیرد که امریکا بخواهد از آن در برابر ایران اسلامى و اسلام ناب محمّدى(صلّىاللَّهعلیهواله) بهرهبردارى کند. اُف بر وجدانهاى خفته و دلهاى ناپاکى که لطف و عنایت امریکا را به قیمت ازدستدادن همه چیز، هم ثروتهاى خداداد طبیعى، هم شأن و کرامت انسانى و ایمان اسلامى و آبرو و اعتبار و تشخص ملت خود طلب کردند و با کفران نعمتهاى خدا، خود و ملتهایشان را در سراشیب انحطاط و ابتلا به غضب الهى دچار ساختند. «الم تر الى الّذین بدّلوا نعمتاللَّه کفراً واحلّوا قومهم دارالبوار جهنّم یصلونها و بئس القرار».(8)
چه شد آن شور و هیجانى که در برابر اسرائیل غاصب ابراز مىشد؟ و چه شد تعهدى که رؤساى عرب با ملتهاى خود دربارهى مبارزه با اسرائیل بستند؟ لعنت خدا و بندگان صالحش بر آن دستى که اولین معاهدهى سازش با اسرائیل را امضاء کرد و زندگى سیاه دنیوى و سرنوشت اخروى خود را با فرعون قرین ساخت. و نفرین بندگان صالح و فرشتگان و انبیا و اولیا بر آنان که آن راه را ادامه دادهاند و مىدهند؛ مخصوصاً آنان که امید کاذبى به ملت مظلوم فلسطین داده و آنگاه به بهاى سیهروزى آنان، عیش ناپایدارى براى خود فراهم کردند.
ملت فلسطین نباید و نمىتواند آزادى و حقوق حقهى خود را در کنفرانس و گردهماییهاى سران عرب جستجو کند. این نشست و برخاستها، اگر براى فلسطینىهاى مظلوم، شوم و بدفرجام نباشد، حداقل بىفایده و بىخاصیت است. رؤسایى که در این ایام به عنوان فلسطین گردهم آمدند، اگر صادقانه در اندیشهى نجات فلسطین بودند، باید دربرابر پیشنهاد مزورانهى رئیسجمهورى امریکا، موضعى سخت و قاطع گرفته، براى کمک مالى و تسلیحاتى و سیاسى به مبارزان داخل فلسطین اشغالى، تصمیمهاى عاجل و واقعى مىگرفتند و به شعارهاى پوچ اکتفا نمىکردند و اگر چنین نشود - که نشده است و با وضع فعلى جهان عرب و حکام آن، نخواهد هم شد - مبارزان داخل باید به خدا و به نیروى مردمى و اسلامى تکیه کنند و بدانند: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذناللَّه واللَّه معالصّابرین».(9)
6)تکیه بر مردم و حاکمیت اراده و خواست و تشخیص آنان، رکن مهم دیگرى است که روزبهروز باید تحکیم و تقویت شود. مردم آزادهى ما، با ارادهى قاطع خود که از ایمان عمیق آنان به اسلام ناشى مىشود، مبارزات را تا پیروزى ادامه داده و جمهورى اسلامى را به وجود آورده و با فداکارى و ایثارى بىنظیر، از آن حراست نمودهاند و از این پس هم در همه حال، نظام اسلامى متکى به مردم و متعلق به مردم و در اختیار مردم خواهد بود. مجلس شوراى اسلامى که در آزادى و استقلال رأى در جهان بىنظیر است، مظهر ارادهى مردم و رئیسجمهور، وکیل و برگزیدهى مردم و مدیران کشور، آحادى از مردمند و مردم داراى حق رأى و بیان و تصمیم در کلیهى امور سیاسى، اقتصادى و اجتماعیند. و این، یکى از برکات بزرگ اسلام و طرح منحصربهفردى است که نظامهاى شرق و غرب، از ارایهى آن ناتوان بودهاند و در هیچیک از سیستمهاى حکومتى عالم، نمىتوان نظیر آن را یافت.
علاوه بر نظامهاى ورشکسته و متلاشىشدهى کمونیستى که در آن، حزب منحصربهفرد کمونیست، به جاى مردم تصمیم مىگرفت و علاوه بر نظامهاى ارتجاعى مستبدانه که در آن، سلطنتهاى موروثى و ریاستهاى ناشى از کودتاى نظامى، با آن زندگیهاى قارونى و دیکتاتوریهاى فرعونى، وبال جان و زندگى مردم محسوب مىشوند، در کشورهایى هم که اسماً داراى نظام دمکراسیند و حکومتها علىالظاهر با رأى و انتخاب مردم بر سر کار مىآیند، باطن کار چیز دیگرى است و زمام همهى کار، در دست کمپانیها و سرمایهداران استثمارگر است و این قدرت پول و سرمایه است که با در دست داشتن رسانهها و قدرت تبلیغات، امر را بر خود مردم هم مشتبه مىکند.
در همه جاى عالم، فاصلهى میان زندگى رؤساى کشور با مردم کوچه و بازار، فاصلهى شاه و گداست و حتّى حکومتهایى هم که داعیهى تودهیى داشتند، نتوانستند از زندگى مسرفانهى شاهان براى خود صرفنظر کنند. افتخار نظام اسلامى آن است که امام عظیمالشأنش تا پایان عمر در زىّ طلبگى زندگى کرد و مسؤولان کشور بدون استثنا، دامان خود را از طرز زندگیهاى رایج مسؤولان در سایر کشورها پاکیزه نگهداشتند و مانند قشرهاى متوسط مردم خود زندگى کردهاند. مردم میان خود و مسؤولان، آن فاصلهى عمیقى را که در همه جاى دنیا میان مردم و مسؤولان هست، مشاهده نکردند؛ حرف خود را بىمحابا زده و اگر انتقادى داشتهاند، براحتى مطرح ساختهاند و مطبوعات، حتّى رادیو و تلویزیون، همواره نظرات گوناگون را در مسایل کشور منعکس کرده و مردم را در معرض افکار و سلیقههاى گوناگون قرار دادهاند و این، موضوعى روشن و مشهود است. حتّى ورشکستگان سیاسى و دستهجاتى که در امتحانات متعددى از آغاز انقلاب، مردود و در نزد مردم سرافکنده و به وسیلهى آنان مطرود شدهاند نیز هنگامى که به تحریک اجانب، مقالات زهرآگین و کینهتوزانه برعلیه نظام اسلامى و مسؤولان کشور مىنویسند، انواع اتهام را به آنان مىزنند، این نوشته را بدون هیچ مانع و رادعى به چاپ رسانده، تا هرجا که خوانندهیى بیابند، منتشر مىکنند و علىرغم میل خود، عملاً وجود آزادى را اثبات مىکنند.
بعضى از این نویسندگان و گویندگان که عمر باطل خود را غرقه در فساد و آلودگیهاى اخلاقى و سیاسى و انواع هرزگیها گذرانیدهاند، با حکومت اسلامى که راه را بر این تباهیها و هرزگیها بسته است و اربابان خارجى آنها را بیرون رانده، مخالفند و آنگاه این مخالفت و عناد را که مخالفت با اسلام و استقلال و آزادگى ملى و طهارت اخلاقى است، به حساب خردهگیرى و انتقاد از اوضاع سیاسى و اقتصادى مىگذارند و درحالىکه آزادانه هرچه خواستهاند، گفتهاند، با وقاحت و بىشرمى، مطالبهى آزادى مىکنند! خواست حقیقى اینها، بازشدن پاى امریکا و فروختن کشور به دشمنان است و خصم آنان، ملت رشید و آگاه است. ملت ما، حسرت بازگشت به دوران بردگى امریکا را بر دل آنان خواهد گذاشت و با همهى وجود، دستاورد بزرگ خود - یعنى نظام اسلامى و حاکمیت اراده و ایمان انسانها - را حراست خواهد کرد.
نظام اسلامى، هرگز نخواسته آزادى را که پرچمدار آن اسلام و قرآن است، از مدعیان دروغگوى آزادى در نظامهاى غربى بیاموزد. ما آزادىِ فساد و بىبندوبارى و هرزگى و آزادىِ دروغ و تزویر و فریب و آزادىِ ظلم و استثمار و تجاوز به حقوق ملتها را که غرب پرچمدار و مرتکب آن بوده است، صریحاً و قاطعاً رد مىکنیم. ما آن آزادى را که به سلمان رشدى مرتد نابکار، اجازهى اهانت به مقدسات یک میلیارد انسان را مىدهد، اما به مسلمانان انگلیس حتّى حق شکایتِ از او را هم نمىدهد؛ به دولت امریکا حق تحریک و سردستگى اوباش مخالف با یک حکومت مردمى را مىدهد، اما به آن حکومت مردمى، حق مقابله با آن اوباش را نمىدهد؛ به سرمایهداران غارتگر، حق ورود نامشروع به کشورهاى ضعیف و چپاولِ هست و نیست آن ملتها را مىدهد، و به آن ملتها حق مبارزهى با آنان را نمىدهد، مردود و منفور مىشماریم و آن را ننگ بشریت مىدانیم.
آزادى در منطق ما، آزادىیى است که اسلام به ملتها مىبخشد و آنان را به کوه استوارى در برابر سلطهگران ظالم و غاصب تبدیل مىکند؛ همانطور که در مورد ملت ایران اتفاق افتاد و این معجزه پدید آمد. و این آزادى در کشور ما همواره هست و خواهد بود و همهى آحاد ملت باید آن را حفظ کنند. مسؤولان کشور باید مانند همیشه، پاس حضور مردمى و تأثیر تعیینکنندهى آن در استقلال کشور را بدارند و بهطور روزافزون، مردم را به حضور و فعالیت در صحنههاى سیاسى و اقتصادى، فرهنگى و دفاعى و امنیتى تشویق نمایند.