دومین یادداشت (دومین قسمت پیام امام خامنه ای روحی فداه)
نهضت اسلامى در ایران به رهبرى منجى بزرگ دوران، حضرت امام خمینى (رضواناللَّهعلیه)، به پیروى از شیوهى نبى اعظم و رسول خاتم و قلهى آفرینش عالم و آدم، حضرت محمّد مصطفى(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم)، در قالب یک انقلاب تمامعیار ظاهر شد و این طبیعت انقلاب است که اگر بر پایهیى درست و منطقى استوار باشد، همچون آتشفشان، زلزله در تمام ارکان محیط پدید مىآورد و همه چیز و همهجا و همهکس را از گرمى و اشتعال خود متأثر مىسازد.
مصلحان اسلامى و متفکرانى که در یکصدوپنجاه سال گذشته، تحت تأثیر عوامل گوناگون قیام کرده و پرچم دعوت اسلامى و احیا و تفکر اسلامى را بردوش گرفتند - از قبیل سیّد جمالالدین و محمّد اقبال و دیگران - با همهى خدمات ارجمند و گرانبهایشان، همگى این نقص بزرگ را در کار خود داشتند که بهجاى برپا کردن یک انقلاب اسلامى، به یک دعوت اسلامى اکتفا کردند و اصلاح جوامع مسلمان را نه با قوّت و قدرت انقلاب، که با تلاش روشنفکرانه و فقط با ابزار قلم و زبان جستجو کردند. این شیوه، البته ممدوح و مأجور بوده و هست؛ اما هرگز از آن، توقع نتایجى همچون نتیجهى عمل پیامبران اولوالعزم را - که سازندگان مقاطع اصلى تاریخ بودهاند - نباید داشت. کار آنان، در صورت صحت و مبرا ماندن از عیوب سیاسى و نفسانى، تنها مىتوانست زمینهساز یک حرکت انقلابى باشد و نه بیشتر. ولذا مشاهده مىشود که سعى و تلاش بىحدوحصر مخلصان این گروه، هرگز نتوانسته حرکت معکوس و روبه انحطاط ملل مسلمان را متوقف کند، یا عزت و عظمتى را که آنان از آن نام مىآورده و در آرزویش آه و اشک مىافشاندهاند، به مسلمانان برگرداند و یا حتّى اعتقاد و باور اسلامى را در تودههاى مردم مسلمان تقویت کرده و نیروى آنان را در خدمت آن بهکار گیرد و یا دامنهى جغرافیایى اسلام را گسترش دهد. و این، بکلى از روش پیامبر عظیمالشأن اسلام(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) جدا است و این بر هر کس که اندکى تاریخ بعثت و هجرت رسول معظم(ص) را بداند، آشکار است.
امام ما براى حیات دوبارهى اسلام، درست همان راهى را پیمود که رسول معظم(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم) پیموده بود؛ یعنى راه انقلاب را. در انقلاب، اصل بر حرکت است؛ حرکتى هدفدار، سنجیده، پیوسته، خستگىناپذیر و سرشار از ایمان و اخلاص. در انقلاب، به گفتن و نوشتن و تبیین اکتفا نمىشود؛ بلکه پیمودن و سنگربهسنگر پیش رفتن و خود را به هدف رساندن، اصل و محور قرار مىگیرد. گفتن و نوشتن هم در خدمت همین حرکت درمىآید و تا رسیدن به هدف - یعنى حاکمیت بخشیدن به دین خدا و متلاشى ساختن قدرت شیطانى طاغوت - ادامه مىیابد: «هوالّذى ارسل رسوله بالهدى و دینالحقّ لیظهره علىالدّین کلّه ولو کره المشرکون»(4).
در انقلاب اسلامى ایران، چند خصوصیت مهم وجود داشت که همه منطبق بر حرکت اسلامى صدر اول بود:
نخست، هدفگیرى سیاسى؛ یعنى ارادهى قاطع بر حاکمیت دین خدا و اینکه قدرت از دست شیطانهاى ظالم و فاسد گرفته شود و حاکمیت و قدرت سیاسى جامعه بر اساس ارزشهاى اسلامى شکل گیرد.
دوم آنکه براى تحقق این هدف، از تودههاى مؤمن و آگاه و دردمند و فداکار - و نه از احزاب و گروهها و سازمانهاى سیاسى - نیروى انسانىِ لازم گرفته شد و رهبر حکیم، نصرت را پس از توکل به خدا، از نیروى لایزال مردم جستجو کرد و در سایهى مجاهدت پانزده ساله، جنود رحمان را از بندگان خدا به وجود آورد و در راه خدا به حرکت درآورد: «هوالّذى ایّدک بنصره وبالمؤمنین»(5).
سوم آنکه خطوط اصلى جامعهى مطلوب، یعنى استقرار شریعت اسلامى که متضمن عدل اجتماعى و استقلال سیاسى و استغناى اقتصادى و رشد علمى و اخلاقى است، در منظر همگان قرار گرفت و شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» که به معناى تبدیل واقعى و همهجانبهى بنیانهاى زندگى جاهلى به بنیانهاى اسلامى است، مطرح گردید.
چهارم آنکه رهبر حکیم و فقیه که عبد صالح و الگوى مسلمانى بود، خود پیشاهنگ این حرکت در ایمان و عمل شد و این ایمان، جان او را چنان لبریز کرده بود که توانست دلهاى بىایمان و ظرفهاى تهى را از فیضان ایمان خود در صحنهى عمل، لبریز و سیراب کند و فروغ ایمان و امید او، دیوارهاى قطور یأس و بىایمانى را بشکافد و فضاى مبارزه و عمل را پُرکند: «امنالرّسول بما انزل الیه من ربّه»(6).
پنجم آنکه صدق و صفا و هوشیارى رهبر، هرگونه کجروى و سازش و معامله با دشمن را و خلاصه هر آن چیزى را که موجب انحراف از هدف شود، ناممکن ساخت و صراط مستقیم انقلاب به سمت هدفها، استوار و بىاعوجاج باقى ماند.
این، آن چیزى بود که در ایران اتفاق افتاد و رهبرى که با تقوا و صدق عمل، توانسته بود تأیید و هدایت الهى را جلب کند، حرکت خود را شروع کرد و در ظرف پانزده سال مجاهدت و تلاش مستمر، توانست تودههاى عظیم مردم را بتدریج در خدمت هدف - که همان حکومت اسلامى، تشکیل نظام اسلامى و اجراى احکام اسلامى بود - به حرکت درآورد و حکومت طاغوتى و فاسد و وابستهى حاکم بر ایران را که از سوى قدرتهاى استکبارى و غارتگرِ ثروتهاى کشور ما حمایت هم مىشد، ساقط کرد و در ظرف یازده سال پس از پیروزى، با مجموعهى پیچیده و بىنظیرى از توطئه و خصومت و خیانت و تهاجم و تحریم و حملهى نظامى و غوغاى تبلیغاتى و غیره دستوپنجه نرم کرد و از این مصاف تاریخى، مظفر و منصور بیرون آمد و اکنون نظام جمهورى اسلامى که محصول تلاش عظیم امام و امت است، در اوج اقتدارى که ناشى از مقاومت و سرسختى در برابر زورگویان و استغنا از غارتگران است، چشم دوست و دشمن را به خود جلب و دلهاى مستضعفان و زجردیدگانِ همهى مناطق عالم را مجذوب کرده است.
آرى، راز بزرگ در اعتلاى امروزین اسلام و بیدارى عمومى مسلمین، این بود که در کانون این حرکت - یعنى ایران اسلامى - مولود مبارک انقلاب باردیگر از شجرهى طیبهى اسلام به وجود آمد و محصول آن - یعنى جمهورى اسلامى - با بنیهى مستحکمى که از ایمان اسلامى رهبر و ملت یافته بود، در راه و جهت درست پایدار ماند و وسوسهى شیطانها و تیغ خشم و کین آنان بر او کارگر نشد و با مظلومیتى قدرتمندانه و سرافراز، چهرهى منوّر خود را در برابر چشم جهانیان قرارداد و با وجود و بقا و استقامت و صلابت خود، مبلّغ اسلام شد.
طبیعت اسلام ناب، طبیعتى پُرجاذبه است و دلهایى را که آلودهى غرضورزى و کینهتوزى نباشد، به خود جلب مىکند و این همان است که انقلاب ما و امام ما، دوباره در جهان مطرح کردند و بر دلها و چشمهاى نیازمند و جستجوگر عرضه داشتند. در مدرسهى انقلاب که امام ما بنیان گذارد، بساط اسلام سفیانى و مروانى، اسلام مراسم و مناسک میانتهى، اسلام در خدمت زر و زور و خلاصه اسلام آلت دست قدرتها و آفت جان ملتها برچیده شده و اسلام قرآنى و محمّدى(صلّىاللَّه علیهوالهوسلّم)، اسلام عقیده و جهاد، اسلام خصم ظالم و عون مظلوم، اسلام ستیزنده با فرعونها و قارونها و خلاصه، اسلام کوبندهى جباران و برپاکنندهى حکومت مستضعفان، سربرکشیده است.
در انقلاب اسلامى، اسلام کتاب و سنت، جایگزین اسلام خرافه و بدعت؛ اسلام جهاد و شهادت، جایگزین اسلام قعود و اسارت و ذلت؛ اسلام تعبد و تعقل، جایگزین اسلام التقاط و جهالت؛ اسلام دنیا و آخرت، جایگزین اسلام دنیاپرستى یا رهبانیت؛ اسلام علم و معرفت، جایگزین اسلام تحجر و غفلت؛ اسلام دیانت و سیاست، جایگزین اسلام بىبندوبارى و بىتفاوتى؛ اسلام قیام و عمل، جایگزین اسلام بىحالى و افسردگى؛ اسلام فرد و جامعه، جایگزین اسلام تشریفاتى و بىخاصیت؛ اسلام نجاتبخش محرومین، جایگزین اسلام بازیچهى دست قدرتها؛ و خلاصه اسلام ناب محمّدى(صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم)، جایگزین اسلام امریکایى گردید. و مطرح شدن اسلام بدین صورت و با این واقعیت و جدیت است که موجب خشم سراسیمه و دیوانهوار کسانى شده است که دل به زوال اسلام در ایران و در همهى کشورهاى اسلامى بسته بودند و یا از اسلام، فقط نامى بىمحتوا و وسیلهیى براى تحمیق و اغفال مردم را مىپسندیدند. ولذا از روز اول پیروزى انقلاب تا امروز، هیچ فرصتى را براى تهاجم و ضربه زدن و توطئه و بدخواهى نسبت به جمهورى اسلامى و کانون حرکت جهانى اسلام - یعنى ایران - از دست ندادهاند.
ملت ایران بخوبى دانسته است که نقطهى قوّت و پایدارى او، درست همان است که دشمن همهى نیروى خود را در مقابله با آن مصروف مىکند؛ یعنى توکل به خدا و تمسک به اصول اساسى انقلاب که همه از مبانى اسلام سرچشمه گرفته و در کلمات رهبر کبیر انقلاب(رضواناللَّهعلیه) بر آن تأکید شده است. خشم و غیظ عنادآمیزى که در بهکاربردن واژهى «بنیادگرایى» در اظهارات خصمانهى رسانههاى دشمن، از اول انقلاب تا امروز محسوس است، ناشى از درماندگى و سراسیمگى آنان در برابر پایبندى رهبر و ملت و نظام ما به اصول اساسى انقلاب است.
چهقدر سادهلوح و سطحیند کسانى که گمان مىکنند دشمنىِ امریکا و جبههى استکبار و دارودستهى وسیع صهیونیستى که اکثر خبرگزاریها و رسانههاى خبرى و تبلیغى جهان را در اختیار دارند، ناشى از آن است که جمهورى اسلامى، بموقع تلاش لازم را براى کسب دوستان انجام نداده و یا در مسایل جهانى دچار تندروى شده است. این گمان، حاکى از عدم تعمق در حوادث و جریانات داخلى و جهانى و عدم بصیرت در دشمنشناسى است.
ابرقدرتها که دشمنان سوگندخوردهى انقلاب اسلامیند، هرگز علت دشمنى خود با جمهورى اسلامى را به صراحت بیان نکردهاند و نخواهند کرد. اگر امریکا اعتراف کند که انگیزهى دشمنى او با ایران، دشمنى با اسلام است، یک میلیارد مسلمان جهان را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف کند که انگیزهى او از این دشمنى آن است که ایران اسلامى خواسته است مستقل و آزاد و به دور از دخالت امریکا زندگى کند، همهى آزادگان و آزادیخواهان عالم را در برابر خود قرار خواهد داد و اگر اعتراف کند که دلیل خصومت خباثتآمیزش با ایران و مسدود کردن اموال ایران و توطئهى دایمیش نسبت به جمهورى اسلامى آن است که انقلاب ایران، دست او را از منابع غنى این کشور قطع کرده و جلو ادامهى غارت اقتصادى ملت را که از سوى رژیم خائن پهلوى، سخاوتمندانه به امریکاییها واگذار شده بود، گرفته است، همهى ملتهاى مظلوم جهان و ستمدیدگان غارتهاى استعمارى، در کنار ملت ایران قرار گرفته و به مبارزهى با امریکا خواهند پیوست.
بنابراین، بسیار طبیعى و بدیهى است که امریکا و دیگر دولتهاى جبههى استکبار و همهى دارودستهى خبرى و تبلیغى و رسانههاى دستنشاندهى آنان ناگزیر باشند که تمام همّ خود را به تحریف حقایق ایران و انحراف افکار عمومى جهان مصروف بکنند، و گاه به نام حقوق بشر و گاه با تهمت نقض آزادى و گاه به دشنام ارتجاع و واپسگرایى و امثال آن، ملت شجاع و آگاه و آزادهى ایران و نظام مترقى و انقلابى جمهورى اسلامى و مسؤولان صالح و لایق آن را مورد اتهام قرار دهند و نفرت عمومى ملت ایران از سلطهگران مستکبر و خبیث، مخصوصاً شیطان بزرگ را بدینگونه تلافى کنند.
اگرچه تجربهى یازده سالهى جمهورى اسلامى ثابت کرده است که استکبار و ارتجاع و ایادى آنان، در این ترفند نیز موفقیتى کسب نکرده و نتوانستهاند نام نیک و چهرهى روشن ملت بزرگوار ما را با اینگونه تلاشها در جهان و بخصوص در میان تودههاى مستضعف عالم مخدوش سازند و سرمایهگذارى گزاف آنان در استخدام قلمها و زبانهاى مزدور و بهکارافکندن صدها رسانهى صوتى و تصویرى و مطبوعاتى براى منزوى یا منفعل یا بد نام کردن انقلاب اسلامى، دچار خسران شده است و هماکنون علىرغم خواستِ آنان در بسیارى از مناطق عالم، ملتها با الگو ساختن حرکت نجاتبخش ملت ایران، به مبارزات مردمى با سلطههاى شیطانى روى آورده و خواب از چشم ستمگران ربودهاند و قشرهاى بیدار مسلمان در همهجا بخوبى تشخیص دادهاند که علت دشمنى رأس استکبار - یعنى امریکا - و ایادى آن با ملت ایران، دشمنى آنان با اسلام است: «و ما نقموا منهم الّا ان یؤمنوا باللَّه العزیز الحمید»(7).
ولى ملت ایران باید بدانند که حفظ انقلاب و برپانگاهداشتن پرچم عزت و شرف و ادامهى راه پُرافتخارى که مجاهدات این ملت شریف در برابر ملتهاى جهان، مخصوصاً مسلمانان گشود و به عنوان تنها راه غلبه بر فشار و ظلم قلدران شناخته شد، و تنها باطلالسحر توطئههاى دشمنان برعلیه انقلاب و جمهورى اسلامى، همانا حراست از اصول بنیانىِ انقلاب و پاسدارى از ارزشهاى انقلاب است. این، آن نقطهى روشنى است که شعار ضدیت با سلطهى جهانىِ استکبار را عالمگیر ساخته و ارکان نظام سلطهى جهانى را متزلزل کرده است و همین است که از این پس نیز ملت ایران را بر همهى توطئههاى دشمنان فایق خواهد ساخت. و این همان وصیت جاودانى است که امام راحل عظیمالقدر(اعلىاللَّه کلمته) در بیانیهها و اخیراً در وصیتنامهى خود، همهى ما را بدان توصیه فرموده است.