سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولین یادداشت درآغاز به کار وبلاگ« یاران خمینی »

خدایا بانام شما وبا یادت شروع می کنم

به عنوان حسن آغاز شروع به کاروبلاگ وبا توجه به اهداف آن (همانطور که از نام وبلاگ پیداست)اولین قسمت از پیام امام خامنه ای روحی فداه را دراولین سالگرد ارتحال امام خمینی بت شکن سلام الله علیه ،که در تاریخ دهم خرداد شصت ونه ابلاغ شده است،به عنوان منشور این مجموعه تقدیم خوانندگان محترم می کنم:

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

رجال لاتلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکراللَّه و اقام الصّلوة و ایتاء الزکوة یخافون یوما تتقلّب فیه القلوب والابصار. لیجزیهم اللَّه احسن ما عملوا و یزیدهم من فضله و اللَّه یرزق من یشاء بغیر حساب(1)

در تاریخ پُرماجراى انقلاب، هیچ روزى مانند دوازدهم بهمن نبود که در آن، مردى از دودمان پیامبران و بر شیوه‏ى آنان، با دستى پُرمعجزه و دلى به عمق و وسعت دریا، در میان مردمى شایسته و چشم به راه، چون آیه‏ى رحمت فرود آمد و آنان را بر بال فرشتگان قدرت حق نشانید و تا عرش عزت و عظمت برکشید. و هیچ روزى چون چهاردهم خرداد نبود که در آن، طوفان مصیبت و عزا، بر این مردم تازیانه‏ى غم و اندوه فرود آورد. ایران یک دل شد و آن دل در حسرتى گدازنده سوخت، و یک چشم شد و آن چشم در مصیبتى عظیم گریست. در آن روز، خورشیدى غروب کرد که با طلوع آن، هزار چشمه‏ى نور در زندگى ملت ایران جوشیده بود؛ روحى عروج کرد که با نَفَس روح‏اللهى‏اش، پیکر ملت را جان بخشیده بود؛ حنجره‏یى خاموش شد که نَفَس گرمش، سردى و افسردگى از جهان اسلام زدوده بود؛ لبانى بسته شد که آیات الهى عزت و کرامت را بر مسلمین فروخوانده و افسونِ یأس و ذلت را در روح آنان باطل ساخته بود.

آن روز، روز عزاى بزرگ عالم اسلام شد. سوزش آن غم، به ملت ایران منحصر نماند. در سراسر جهان، هرجا دل روشن و جان بیدارى بود، مصیبت‏زده شد. هرجا مسلمانى آگاه از انقلاب و مسایل آن بود، خود را صاحب عزا شمرد. پس، در روى زمین جایى نماند که در آن، دلهایى از این حادثه‏ى عظیم، از اندوه لبریز نشود و انسانهایى از این فقدان بى‏جبران،به عزا ننشینند.

و اما ایران، یکسر عزاخانه‏یى شد که در هر شهر و روستایش، شیون حسرتبار از یکایک خانه‏ها سرریز شد و کوى و میدان و خیابان را پُر کرد. هیچ‏کس نتوانست این جرعه‏ى درد را خاموش فرو برد؛ از دلاوران میدانهاى نبرد، تا مادران و پدرانى که غم شهادت جوانانشان نتوانسته بود گره‏ى عجز و اندوه بر جبینشان بیفکند، تا بزرگمردان عرصه‏ى علم و عرفان و سیاست و تا یکایک آحاد این ملت عظیم القدر، همه و همه در این مصیبت عظمى‏ زار زار گریستند، یا صدا به فغان بلند کردند، یا بى‏صبرانه بر سروسینه زدند. مصیبت فقدان امام، همان به بزرگى امام بود و جز خدا و اولیایش کیست که حد و مرز این عظمت را بشناسد؟ آن‏جا که دلهاى بزرگ بى‏تاب مى‏شوند، آن‏جا که انسانهاى بزرگ دست‏وپا گم مى‏کنند، آن‏جا که صحنه، از بى‏قرارى میلیونها و میلیونها انسان پُر است، کدام زبان و قلم انسانى است که بتواند نمایشگر و صحنه‏پرداز گردد؟ من که خود قطره‏ى بى‏تابى در اقیانوس متلاطمِ آن روز - و آن روزها - بوده‏ام، چگونه خواهم توانست آن را شرح کنم؟!

و اما روى دیگر صحنه، یعنى فضاى ملکوت جهان در آن روز، تنها براى اصحاب بصیرت و معرفت مشهود بوده است. شاید چشمهاى نافذى که حجاب ملک را مى‏گشایند و مرغ نگاه را تا ملکوت پرواز مى‏دهند، شگفتیهاى بیشتر و صحنه‏هاى تماشاییترى را آن روز در آن عاشوراى خمینى دیده باشند: عروج نفس مطمئنه‏یى را به قرارگاه لطف و رحمت خدا، صعود کلمه‏ى طیبه‏یى و نفس راضیه و مرضیه‏یى را به سوى حق، رجوع جویبارى را به دریا و وصال عاشقى را به معشوق، استقبال خیل عظیم شهدا را از آن روح مطهر و خیرمقدم ارواح طیبه‏ى اولیا را به آن میهمان تازه وارد، فوز و فلاح جان مزکّایى را که بر بال ملایک رحمت نشسته و شمیم حسنات بى‏شمارش، مشام فرشتگان و خزنه‏ى بهشت نعیم حق را معطر ساخته، عمل صالحى را که ردایى از نور گشته و بر پیکر ملکوتى آن روح مجرد پوشانیده شده و باران غفران و فضل خداوندى گشته و بر سراپاى آن عبد صالح فروریخته و دارالسّلام ابدى شده و آن مشتاق رضوان حق را در خود جاى داده است.

افسوس که براى ما خاکیان، از آن آیینه‏بندان جشن ملکوتى، بارقه‏ى تسلایى نمى‏درخشید و جز اشک دیدگان، نَمى بر آتش هجران آن قبله‏ى دلها افشانده نمى‏شد. شور عزا در غم پدر مهربان، معلم دلسوز و مرشد حکیم و دیدبان همیشه بیدار و طبیب درد و درمان‏شناس و سروش رحمت خدا بر امت و یادگار انبیا و اولیا در زمین، اهل زمین را مى‏گداخت و غمى بى‏تسلا بر آنان فرو مى‏ریخت. زمان، یگانه‏ى خود را از دست داد و زمین، گوهرى یکدانه را در خود گرفت. پرچمدار بزرگ اسلام، پس از عمرى مبارک که در راه اعتلاى اسلام سپرى شده بود، دنیا را وداع کرد و قطب عالم امکان و ولىّ‏اللَّه‏الاعظم(ارواحنافداه) در مصیبت خلیفه‏ى خود سوگوار شد.


اکنون، یک سال از آن روزهاى مالامال درد و رنج مى‏گذرد. سالى که در آن، یاد و حضور امام، لحظه‏یى ملت ما را ترک نگفته و زنده و برجسته و درخشان در ذهن و زندگى آنان و دیگر مسلمانان و مستضعفان در سراسر جهان برجا مانده است. آنچه پس از حیات پُربرکت امام و در این یک سال، براى ما و همه‏ى دلسوزان امت اسلام بیشترین اهمیت را داشته، میراث عظیم و تاریخى و بى‏نظیر او - جمهورى اسلامى و سلامت و توان و شتاب و جهت‏گیرى صحیح آن در راه و خط امام - بوده است. این، همان چیزى است که در دوران زندگى آن بزرگوار نیز مسأله‏ى اول براى ملت ایران و دوستان آن در سراسر جهان، بلکه براى هر مسلمانى به حساب مى‏آمده که به مجد و عظمت اسلام دل بسته بوده است. و حق نیز همین است.

جمهورى اسلامى که با پیدایش خود، راه نوینى در مقابله با زورگویان طراز اول عالم باز کرد و به ملتهاى مستضعف - مخصوصاً مسلمانان - امیدى تازه بخشیده و در مدت ده‏سال‏واندى رهبرىِ امام راحل عظیم، بارها قلدران زمان را عملاً تحقیر کرده و دروغ شکست‏ناپذیرى آنان را باطل ساخته است، باید هم بیشترین اهتمام امت اسلام و ملت ستم‏کشیده‏ى ما را به خود جلب کند؛ همچنان‏که آن پیشواى صالحان نیز همیشه بیشترین همت خود را به همین دو مسأله مى‏گماشت: پاسدارى از جمهورى اسلامى و مراقبت از جهت‏گیرى راست و درست آن. و آن فقیه عظیم‏القدر و اسلام‏شناس بى‏بدیل، حفظ جمهورى اسلامى را برتر و با اهمیت‏تر از هر واجبى مى‏دانست.

با رحلت امام خمینى(ره)، طیف وسیع دشمنان اسلام که در صفوف مقدّم معارضه با جمهورى اسلامى بودند، این امید را پنهان نکردند که جمهورى اسلامى در غیاب پدیدآورنده و پروراننده‏ى خود، نیروى دفاع و رشد را از دست بدهد و چون کودک بى‏صاحبى، احساس ضعف و درماندگى کند، یا بکلى از پاى درآید و یا به‏ناچار به زیر دامان این و آن پناه گیرد! در محاسبات تنگ‏نظرانه‏ى دشمنان که همه بى‏استثنا اسیر محاسبات صددرصد مادّى و از فهمِ روابط معنوى و برکات ایمان و تقوا بى‏نصیبند، نمى‏گنجید که معجزه‏ى الهى در طلیعه‏ى قرن پانزدهم هجرى - یعنى حکومت صلاح و دین و حیات دوباره‏ى ارزشهاى اسلامى - آن قله‏ى مرتفعى باشد که دست آلوده‏ى بندگان هوى‏ و هوس به آن نرسد و دیپلماسى زر و زور از به دام افکندن آن عاجز بماند!

اما اراده‏ى الهى این بود، و همان شد که اراده‏ى الهى بود. نظام اسلامى، رشد و کارایى خود را در این مصیبت و ابتلاى عظیم الهى نشان داد و ملت عالى‏قدر و مسؤولان دلسوز و اهل حل و عقد، به پاداش صبر بر این مصیبت عظمى‏، استحقاق درود و رحمت حق را یافتند و به کمک خداوند و توجهات حضرت ولىّ‏اللَّه‏اعظم (ارواحنافداه) توانستند با گشودن گرههایى که به‏طور طبیعى در صورت ارتحال امام پدید مى‏آمد، از امتحانى بزرگ سربلند بیرون آیند. نظام اسلامى که قلب تپنده‏ى خود را از دست داده بود، به برکت ایمان و توکلش و به برکت درسهاى جاودانى که مردمش از آن استاد و مرشد خود آموخته بودند، نه فقط از حرکت و حیات و نشاط بازنماند، بلکه با نشان دادن کارآزمودگى و حکمت و سرعت عمل، اعتبار خود را مضاعف ساخت.

ابراز وفادارى ملت در آن عزادارى بى‏نظیر که در مقیاس جهان و تاریخ فوق‏العاده بود، حل مسأله‏ى رهبرى، اعلام حضور عاشقانه‏ى همه‏جایى و همگانى مردم در دفاع از راه امام و از میراث معنوى امام در برابر رهزنان کمین‏گرفته و رستاخیز شگفت‏انگیز و به‏یادماندنى چهل روزه‏ى ایران و آن‏گاه تصویب ملّى اصلاحات قانون اساسى و شرکت در انتخاب رئیس جمهورِ گزیده و تشکیل دولت و جریان یافتن همه‏ى امور کشور در عین تازگى و جاودانگى داغ رحلت امام و یاد ماندگار او، همه و همه اعتبارى افزونتر از پیش به ایران و ایرانى و انقلاب و نظام اسلامى بخشید.

درست در آن هنگام که از حادثه‏ى ارتحال امام، نفس دنیا در سینه‏اش حبس شده و خواب از چشم دوست و دشمن در سطح جهان گرفته شده بود، ایران اسلامى نمایشى قهرمانانه داد و با عنایات خداوندى، سنگینترین آزمون خود را به سرافرازى طى کرد و کشتى انقلاب از گردابى خطیر، با آرامش و اطمینان عبور کرد. و این خود آیت دیگرى از شمول الطاف الهى بر ملتى شد که قدم در راه خدا نهاده و به نصرت او قیام کرده است. دوستان، یعنى توده‏هاى مسلمان و مستضعفانِ بسیارى از مناطق عالم، جانى و امیدى دوباره گرفتند و به پایه‏هاى نظام سلطه‏ى جهانى، ضربه‏یى دوباره - پس از ضربه‏ى آغاز پیروزى انقلاب - وارد آمد. یعنى حادثه‏یى که مى‏پنداشتند انقلاب را درهم خواهد پیچید، به انقلاب اوج و حیات بخشید و امام ما - آن برافروزنده‏ى مشعل انقلاب - با رحلت خود، یک بار دیگر شعله‏ى انقلاب را برافروخته کرد. «فرحمه‏اللَّه حیّا و میّتا والسّلام علیه یوم ولد و یوم قادالامّة و یوم ارتحل و یوم یبعث حیّا».

در همه‏ى این حوادث، و با نگاهى وسیعتر در سرگذشت یازده‏ساله‏ى نظام اسلامى و اساساً در پیدایش این نظام و مقدمات آن و مبارزاتى که به آن منتهى شد، صحنه‏پرداز اصلى و عامل حقیقى، همانا اسلام و عقیده و ایمان و تربیت اسلامى است. هم ملت ایران که با قیام شجاعانه‏اش در برابر نظام سلطه‏ى جهانى و برضد ابرقدرتهاى شرق و غرب، کارى عظیم و بى‏سابقه انجام داد؛ هم رهبر و قائد عظیم‏الشأن این انقلاب که مثل کوه در برابر همه‏ى بادهاى مخالف ایستاد و هجوم طوفانها را شکست، اما خود کمترین تکانى نخورد؛ هم نظام نوین اسلامى که توانست کشور را بدون اندک تکیه‏یى به بیگانگان اداره کند و جنگى را که محل تلاقى نیروهاى شرق و غرب بر ضد او بود و نزدیک به سه‏چهارم سالیان پس از پیروزى را فرا گرفت، بدون گرایش به هیچ طرف و فقط با تکیه برخود، شرافتمندانه و با عزت و پیروزى به پایان بَرَد، همه و همه توان خود را از اسلام گرفته‏اند و اسلام جوهراصلى این حوادث شگفت‏آور و مایه‏ى حقیقى قدرت و صلابت و عزتى است که ایران و ایرانى و ملت و رهبر و انقلاب و نظام ما، در تاریخ معاصر از خود بروز داده‏اند.

اسلام، دین توحید است و توحید یعنى رهایى انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکس به جز خدا؛ یعنى گسستن بندهاى سلطه‏ى نظامهاى بشرى؛ یعنى شکستن طلسم ترس از قدرتهاى شیطانى و مادّى؛ یعنى تکیه بر اقتدارات بى‏نهایتى که خداوند در نهاد انسان قرارداده و از او بکارگیرى آنها را همچون فریضه‏یى تخلف‏ناپذیر، طلب کرده است؛ یعنى اعتماد به وعده‏ى الهى در پیروزى مستضعفین بر ستمگران و مستکبرین به شرط قیام و مبارزه و استقامت؛ یعنى دل‏بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست؛ یعنى استقبال از زحمات و خطراتى که در راه تحقق وعده‏ى الهى، آدمى را تهدید مى‏کند؛ یعنى مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزى حتمى و نهایى امیدوار داشتن؛ یعنى در مبارزه، چشم به هدف عالى - که نجات جامعه از هرگونه ستم و تبعیض و جهل و شرک است - دوختن و عوض ناکامیهاى شخصى و میان راهى را نزد خدا جستن؛ و خلاصه یعنى خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت الهى دیدن و به سمت هدف اعلى‏، با امید و بى‏تشویش شتافتن. همه‏ى عزت و اعتلایى که به مسلمین وعده داده شده، در سایه‏ى چنین ایمان و درک روشن و عمیقى از توحید است. بدون فهم درست و پایبندى عقیدتى و عملى به توحید، هیچ‏کدام از وعده‏هاى الهى درباره‏ى مسلمانان عملى نخواهد شد.

در دوران سلطه‏ى استکبار، غفلت از توحید ناب اسلامى و مفهوم زندگى شمول آن بود که صحنه را براى بُتهاى استعمار باز گذارد و به خداوندان زر و زور، فرصت تاخت‏وتاز داد. دشمنان با نقشه‏هاى از پیش آماده شده، دین را در کشورهاى اسلامى از صحنه‏ى زندگى راندند و شعار جدایى دین از سیاست را در این کشورها تحقق بخشیدند. نتیجه این شد که پیشرفت علمى غرب بتواند این کشورها را یکباره به صورت تابعى از کشورهاى صنعتى درآورد و سرنوشت سیاسى و اقتصادى آن را براى مدتهاى طولانى و جبران‏ناپذیر، به دست غارتگران غربى بدهد.

امروزه غالب کشورهاى اسلامى، پس از دهسال که جیب کمپانیها و دولتهاى غربى از منابع آنها پُرشده، هنوز در وادى عقب‏ماندگى سرگردانند و هنوز محتاج صنعت و علم و کالاى غربى و هنوز در عالم سیاست، طفیلى و پیرو ناگزیر آنان. این، همان خسران عظیمى است که از روز اول بر اثر عدم توجه به اصل بنیادین اسلام - یعنى توحید اسلامى - پیش آمده و هرچه زمان پیشتر رفته و علم کاملتر شده و دولتها و کشورهایى را مجهزتر کرده، کشورهاى اسلامى ناتوان‏تر، وابسته‏تر، کم‏جرأت‏تر و بى‏ابتکارتر شده‏اند.

راه علاج آن است که مسلمانان به اسلام ناب - که در آن، توحید و نفى عبودیتِ غیرخدا، از هر چیز برجسته‏تر و درخشنده‏تر است - برگردند و عزت و قدرت خود را در اسلام بجویند. و این چیزى است که طراحان توطئه‏هاى ضد اسلامى، همیشه از آن بیمناک بوده و در راه پیدایش آن، موانع جدى مى‏نهاده‏اند. هنگامى که انقلاب اسلامى در ایران پیروز شد، از آن‏جا که پیش‏بینى مى‏شد که جاذبه و محبوبیت انقلاب، ملتهاى مسلمان و حتّى بعضى غیرمسلمانها را شیفته‏ى اسلام کند، همه‏ى دستهاى استعمارى به کار افتاد، تا از نفوذ معنوى اسلام جلوگیرى کند. تلاش وسیع و همه‏جانبه‏ى استکبار در برابر نفوذ اسلام، هیچ موجبى جز این ندارد که گسترش اسلام و مفاهیم اسلامى در هر نقطه‏ى جهان، به معناى جمع شدن بساط استکبار و ایادى آن در آن نقطه است.

همان‏طور که همه مى‏دانند، بلافاصله پس از پیروزى انقلاب - که معناى درست توحید و نفى عبودیت غیرخدا و عزت در برابر هرکس و هرچیز غیرخدا را در عمل و واقعیت به همه نشان داد - مسلمانان در نقاط بسیارى از جهان، احساس شخصیت و عزت نموده، در مقابل قدرتمندان و زورگویان ایستادند و سرفصل جدیدى در مبارزات ملل مسلمان به وجود آمد؛ از جمله حرکت عظیم مردم مسلمان در افغانستان و شروع مبارزات مردمى در سرزمین فلسطین و ایستادن مردم مسلمان و مبارز فلسطین در برابر احزاب معامله‏گر و شروع نهضتهاى اسلامى زیادى در کشورهاى مسلمان آفریقایى و آسیایى و حتّى در اروپا که همه براساس جاذبه‏ى اسلام و شوق به تحقق احکام الهى به وجود آمده و اسلام را رهاییبخش و عزتبخش خود مى‏داند.

تا پیش از پیدایش جمهورى اسلامى، به توده‏هاى عظیم مسلمان عالم تفهیم شده بود که اسلام قادر نیست براى آنان عزت و عظمت بیافریند و آنان در جستجوى سعادت باید یا به دنبال الگوى غربى و فرهنگ اروپا و امریکا بروند و یا به سمت تئوریهاى خیالى و پوچ مارکسیسم گرایش یابند؛ اما پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل جمهورى اسلامى در ایران و عزت و عظمتى که تحقق اسلام به ملت ایران بخشید، همه‏ى بافته‏هاى دیرینه‏ى استعمارگران غربى را باطل کرد و در عمل نشان داد که اسلام مى‏تواند ملتى را از ضعف و بى‏حالى و انظلام نجات بدهد و به اوج عزت و شجاعت و اعتماد به نفس برساند و هم مى‏تواند نظامى استوار و قادر بر زورآزمایى با قدرتهاى مادّى جهان بر آنان ببخشد و دست قدرتهاى ظالمانه و تحقیرکننده‏ى استعمار و استکبار را از سر آنان کوتاه کند. و چنین بود که جمهورى اسلامى به برکت اسلام، از پشتوانه‏ى مردمىِ نیرومندى در مقیاس جهانى برخوردار گشت و این به نوبه‏ى خود، بر توانایى و آسیب‏ناپذیرى جمهورى اسلامى - که همه‏ى سلطه‏هاى بزرگ جهانى، با آن سرناسازگارى دارند - افزوده است.

آثار پیروزى ملت ایران در زورآزمایى قدرتهاى جهانى با آن، به جهان اسلام منحصر نماند؛ بلکه در کشورهاى غیرمسلمان و در نظامهایى که قفس آهنین استبداد حزبى یا ستم قومى اجازه نداده بود که مسلمانانِ آن کشورها حتّى مسلمانى خود را احساس کنند، نسیم هویت اسلامى وزیدن گرفت و ایمانهاى خفته به جوش آمد و گلبانگ مسلمانى، خواب اهریمنان را برآشفت: «و ترى الارض هامدة فاذا انزلنا علیها الماء اهتزّت و ربت و انبتت من کلّ زوج بهیج».(2) پس، در ماجراى عظیم این ده‏سال گذشته، قهرمان اصلى اسلام است. و این رستاخیزى اسلامى است که جانهاى مرده را بیدار کرده و زمینه را براى روزى آماده مى‏سازد که در پاسخ به سئوال «لمن الملک»، در بسیط زمین از چهارگوشه‏ى عالم گفته شود: «للَّه الواحد القهّار»(3).

امروزه گرچه مغزهاى علیل تحلیلگران مادّى، هنوز عاجز از فهم و تحلیل حوادث اسلامى در ده‏سال اخیر است و آنان بدرستى نمى‏توانند بفهمند، که چه شد که پس از تلاش دویست‏ساله‏ى استعمار در کشورهاى اسلامى و پس از هزاران شیوه‏ى موفق براى راندن اسلام از صحنه‏ى زندگى و حتّى از صفحه‏ى ذهن و دل مردم در این کشورها و مهمتر از آن، پس از قرنها بدآموزىِ قدرتهاى استبدادى و ایادىِ آنان و پس از تحریفهاى بى‏شمارى که به وسیله‏ى وعاظ السلاطین و آخوندهاى دربارى در دین پدید آمده و صفا و خلوص آن را مخدوش ساخته و به دارویى بى‏اثر و جسمى بى‏جان بدل کرده بود، امروز دوباره اسلام در قلب میهن اسلامى پروبال گشوده و سایه‏ى رحمت خود را بر سرتاسر جهان اسلام گسترده و چون خورشیدى روشنگر در دل همه‏ى مسلمین تافته و به آنان روح و نشاط و امید بخشیده است؟ و چگونه اسلام که بتدریج به دست فراموشى سپرده مى‏شد و هرگز هیچ امیدى را در دل جستجوگر انسانهاى دردمند و بى‏تاب بر نمى‏انگیخت، اکنون به یگانه امید روشن ملتهاى مسلمان، مخصوصاً جوانان و بیداردلان و دردمندان تبدیل یافته است؟ آرى، فهم و تحلیل درست این حوادث شگفت‏آور، اگرچه براى مغزها و ذهنهاى بیگانه از حقیقتِ اسلام و بى‏خبر از سرگذشتِ واقعى اسلام ناممکن است، لیکن براى صاحبان بصیرت،پاسخ در یک کلمه است: معجزه‏ى انقلاب.